دهكدة پارسيان (بوسی جوان)در چين
با وجود اين شواهد ديگر جاي ترديدي براي دهكدة پارسيان در چين باقي نمي ماند كه استاد عزيزم آقاي مجيد هادي زاده در تعدد آنها ترديد نموده اند ايشان چنين آورده اند كه:
«دهكدة پارسيان – آنگونه كه خواهيم ديد – اسم عَلَم يك روستا است؛ اما برخي از مقالات فارسي به تعدد آن اشاره كرده اند:«اكنون روستاهايي نيز از جمله در استان هاي يون نن، گانسو به روستاي فارسي ها (پارسيان) مشهور است»؛ [1]درستي اين سخن(کثرت دهکده های پارسیان)، سخت مورد ترديد است.
نيز، همچنان حكايتگر دوران حضور پر قدرت ايرانيان و ديگر مسلمين در چين است. اين دهكده در شرق شهر يانگ جو – از شهرهاي استان جيانگ سو – قرار دارد، و مأواي ايرانياني است كه در عهد خاندان تانگ، در ميانه قرن 7 تا 10 ميلادي، به آن سامان كوچيده اند. اين دهكده از نظر سنت زندگي و نيز چهره ساكنان – كه از چشماني درشت، بيني راست و ريش انبوه برخوردارند واين شباهت ظاهري ميان فارسيان مسلمان و پيشينيان مسلمان قوم هوي،گسترده تر از ساكنان اين دهكده است؛ و در تمامي مسلمين هوي به چشم مي آيد[2]، ياد آور ايرانياني است كه هنوز نيز سنت هاي زندگي شان، در آن روستا جريان دارد. در آن روزگاران، حدود پنج هزار ايراني و عرب به چين كوچيداند.»[3]
كثرت تردد كشتي هاي پارسيان بين ایران و چین
جا دارد در اين جا براي مؤيد حرف استاد مطالبي را از آقاي احمد اقتداري بيارويم كه نشان دنده كثرت تردد بين دو كشور نيز مي باشد. ايشان آورده اند كه:
«طبري مورخ معروف سخن از كشتي هاي چيني در بندر ابله يعني بصره كنوني در زمان فتوحات اولية اسلام مي كند. بلاذري و دينوزي مورخان معتقدم نيز همانگونه همان مطلب را تأييد مي كنند، مسعودي مورخ بعدي مي نويسد كه كشتي هائي كه در زمان ساسانيان از هند و يا چين حركت مي كردند در بنادر درياي پارس بارانداز داشتند، اما عبارت (چيني ها) و (كشتي هاي چيني) موجب اين ترديد شده است كه آيا چيني ها و كشتي هاي چينيه، كشتي هائي بوده اند كه متعلق به مردمان چين بوده است يا كشتي هاي پارسيان بوده اند كه از چين مي آمده اند و كالاهاي چين را مي آورده اند و به تجارت چين مي رفته اند. شواهدي در دست است كه غرض از عبارات (چيني ها) و (كشتي هاي چيني) در متون مورخان ايراني و اسلامي همان كشتي هاي پارسيان است كه به تجارت چين مي رفته اند و كالاهاي چيني از چين مي آورده اند و البته نمي توان گفت كه به هيچ وجه كشتي هاي چيني در آب هاي اقيانوس هند و خليج فارس مسافرت نمي كرده اند و يا در بندرهاي خليج فارس و درياي عمان پهلو نمي گرفته اند. طبري گفته است (سفاين من الصين) كه پيداست. يعني كشتي هايي كه از چين مي آيند و لزوماً اين معني را نمي دهد كه اين كشتي ها حتماً بايد چيني باشند. بزرگ بن شهريار ناو خداي رام هرموزي در كتاب (عجائب الهند بحره و بره و جزائره) نوشته است. مركب چيني با دريابان و ناوخداي ايراني از چين آمد و در بندر پهلو گرفت.
در اسناد چيني از مردماني غير چيني به نام (پوسو) يا (پوسيو) يا (پوسه) نام رفته است كه به پارسيان و پارس ها و ايراني هايي كه از راه درياي پارس به درياي چين و سرزمين چين وارد مي شده اند اطلاق مي شده است. در اين صورت بايد گفت كه آنچه در اوائل ظهور اسلام يا كمي پيش از ظهور اسلام در اسناد چيني راجع به (پوسيوها) يا پارسيان در دريانوردي و كشتي راني و بازرگاني و امثال آن به جاي مانده ست و غالباً در مورد كشتي هاي ايرانيان و مهاجرين و بازرگانان ايراني در بنادر چين است مبتني بر شواهد عيني بوده است و صورتي از كالاهاي ايراني كه به چين وارد مي شده است از قرن چهارم ميلادي باقي مانده است يعني صورتي كه از ورود كالاهاي ايراني در حدود 1600 سال قبل و در حدود دويست سيصد سال قبل از ظهور اسلام به چين از راه درياي چين به وسيله پوسوها يا پارسيان وارد شده اند.»[4]
ضرب المثل هاي چینیان كه اشاره به فرهنگ و پيشه پيشينيان علویان دهکده پارسیان دارد
با وجود اين موارد كوچ كردن فارسي زبانان مسلمان واضح و آشكار است و مسلماً وقتي با چينيان هسمايه وار زندگي كرده اند ازدواج هايي نيز بينشان رخ داده كه سبب زياد شدن تعداد آنها در خاك چين شده است و چون اغلب افرادي بوده اند كه به كار تجاري مشغول بودند هم چينيان تمايل به ازدواج با آنها را داشتند و هم تأثيرات فرهنگي از آنان گرفته اندو حتي در بين چينيان ضرب المثل هايي نيز رونق گرفته كه اشاره به فرهنگ و پيشه پيشينيان آنها نيز داشته است كه استاد هادي زاده در ادامه افزوده اند كه:
«پس از ازدواج با زنان چيني نسلي بزرگ از آنان پديد آمد. آنان عمدتاً به داد و ستد و نيز تجارت بيروني مرواريد و ديگر سنگ هاي گرانبها پرداختند. ساكنان اين روستا، هنوز ضرب المثلي دارند كه در مواجهه با ديگر پارسيان به كار مي رود:«پارسيان با جواهر بازي مي كنند» اين ضرب المثل از سوئي نشان از شغل قديم آنان دارد؛ و از سويي ديگر، به ثروتمند بودن آنان مي نگرد. آنان عمدتاً از علويانند و در منطقه به «سن علي» يعني شيعه علي نامبردارند. (لازم به ذكر است كه كلمه سن علي در زبان ايغوري به معناي اين است كه « تو را قسم مي دهم به مولا علي(علیه السلام)» و اين قسم فقط بين دوستداران و شيعيان علي بن ابي طالب رواج دارد و از اين رو سن علي گويان شيعه علي (عليه السلام) حساب مي شدند) سابقة اين دهكده، كه در ادب چيني از آن با نام «بوسي جوان» ياد مي شود، به بيش از ششصد سال قبل باز مي گردد؛ و از آنجا كه رودخانة بوس -:پارس- از قلب اين روستا مي گذرد، از كشاورزي و نيز تجارت مطلوبي برخوردار است.
لوحة سنگي معرف دهكده پارسیان چین
لوحة سنگي معرف دهكده كه در مدخل ورودي آن نصب شده، هر دو عنوان بوسي جوان و دهكدة پارسيان را به دو زبان چيني و فارسي، به نمايش گذارده است. گذشته از اين لوح سنگي، لوح سنگي بزرگ ديگري نيز در كوشك يادبود اين روستا، كه به سال 1994 ميلادي توسط دولت در بزرگداشت ساكنان آن نصب گرديده، ديده مي شود. بر روي اين لوح، چنين آمده است: دهكدة پارسيا، در گذشته هاي دور "جوشوگاه" نام داشت.
از دوران دودمان تاگ بازرگانان ايراني در اين جا رفت و آمد داشته اند و از احترام و گراميداشت مردم برخوردار بودند و با مردم اين جا در صلح و آرامش به سر مي بردند. سالي سيلاب خيز كه راهزنان فراوان گشته بودند، بازرگاني پارسي (ايراني) مردم را در راندن راهزنان رهبري كرد، و جان و مال مردم را نجات داد. اما در اين راه جان خود را فدا كرد. دشمن پيكر قهرمان را به رودخانه افكند و رود، پيكر خونين قهرمان را به كام خود كشيد، آب خون آلود نشانه فداكاري و دليري قهرمان گشت. مردم پيكر او را در كنار دهكده به خاك سپردند و "جوشوگاه" را "دهكدة پارسيان" نام نهادند، و از آن زمان، به ياد قهرمان بزرگ، هر سال مراسم "پرسه" برگزار نمودند. سرگذشت وي در ميان مردم زبانزد شد و دولت به خواست مردم و براي گراميداشت و يادبود اين قهرمان لوحه اي تنظيم كرد.[5]»
[1] نگر: مقالة چين همساية فرهنگي ايران، ص 170،
[2] نگر: مقالة تأثير فرهنگ اسلامي ايران در جامعة مسلمانان چين، ص 83
[3] هاديزاده،مجيد ، چين و ارتباطات ايراني – اسلامي، صص180 و 181
[4] اقتداري،احمد ، از درياي پارس تا درياي چين، صص72 و 73
[5] هاديزاده،مجيد ، چين و ارتباطات ايراتي – اسلاميف صص181 و 182