شخصيت هاي سياسي مسلمان چینی
آقاي فنگ جين يوان در این موضوع چنينآورده كه:
در دوران امپراطور ي يوان براي مردم هوئي هوئي (منظور مسلمانان چين) حتي امكان رسيدن به مقامات عالي مانند صدارت عظمي در حكومت مركزي و حكومت هاي محلي و مهرداري و ساير مسئوليت هاي مهم كه تعداد آنها را 49 مورد ذكر كرده اند، وجود داشته است در سازمان هاي حكومتي محلي در سطوح پايين تر، تعداد افراد عامي بيشتر مي شده است.
سيد غياث الدين، اختيار الدين، احمد محي الدين، بدر الدين، شمس الدين و عدة زياد ديگري در زمرة شخصيت هاي سياسي آن عصر بوده اند. در اين زمان بر خلاف دوران سلسله هاي تانگ و سونگ، به اسلام به عنوان يك دين خارجي با حضور موقتي نگريسته نمي شد. دين اسلام در دورة امپراطور ي يوان مانند ساير اديان و انديشه هاي موجود در كشور از جمله بوديسم، دائوئيسم و مسيحيت، از احترام دولتمردان برخوردار بود، علماي دين اسلام «داشيمن» (دانشمند) ناميده مي شدند و مانند علماي ساير اديان از حمايت رسمي و موقعيت ويژه بهره مند بودند. حكومت مركزي در دو مورد با تأسيس دادگاه هاي اجراي حدود موافقت كرده بود. يكي از اين موارد سومين سال امپراطور ي «جي داَ»(1311 ميلادي) (همان جي دَه) و ديگري در فاصله ماه دوازدهم 1212 ميلادي و ماه هشتم سال 1328 ميلادي در دورة امپراطور ي يوان بود. «حدّ» در زبان عربي به معني قاضي و مأمور اجراي قوانين اسلامي است [1] هر چند كه در هر دوي اين دوره، اصل اجراي حدود اسلامي طي فرمان رسمي تأسيس يافته و در عين حال، قاضي القضات از تلاوت قرآن در جريان رسيدگي ممنوع شده بود (احتمالاً سوگند به قرآن را تلاوت قرآن آورده اند) اما از پيش از آن نيز موارد حقوقي ميان مسلمين، بر اساس مديريت هاي اجراي حدود اسلامي حل و فصل مي گرديد. تفاوتي كه وجود داشت اين بود كه در دورة امپراطور ي هاي تانگ و سونگ، حوزة اختيارات قاضي شرع به محل هاي مسلمان نشين شهرهاي بازرگاني ساحلي محدود مي شد، اما در دورة يوان (مغول) دادگاه هاي اجراي حدود اسلامي، مديريت امود قضايي همة مسلمانان ساكن در سراسر چين را به عهده داشتند. در ضمن دولتمردان امپراطور ي يوان هم از اينكه در دادگاه هاي اجراي حدود اسلامي قرآن تلاوت گردد و دهاي دسته جمعي براي تعالي و دوام امپراطور خوانده شود، خشنود بودند.[2]
در كتاب «فاتحان جهان» آمده است كه در مراسم عيد فطر سال 650 هجري (1252 ميلادي)، جمال الدين محمود قاضي القضات اسلام به امپراطور تبريك گفت و خان مغول ارابه اي از مسكوك زر و سيم و انواع پارچه و البسة گرانبها براي او ارسال داشت و با اعزام جارچيان و پيك ها به اكناف كشور، دستور آزادي زندانيان را صادر كرد.
رهبران سياسي مغول براي دين اسلام في نفسه نيز احترام قائل بودند. بعضي از شاهان مغول مانند «جن شوتان» از خاندان يوان (مغول) كه «آناندا» ناميده مي شد نه تنها با 150 هزار نغفر از سپاهيان خود اسلام اورد، بلكه در ايمان خود نيز بسيار راسخ بود. او تمام روز در مسجد قرآن تلاوت مي كرد و دستور داده بود فرزندان مغول ها را بر اساس شرع اسلام ختنه كنند. همچنين دين اسلام را ميان سپاهيان خود ترويج مي كرد و با اينكه اقداماتش موجب خشم خان بزرگ مغول گرديد، حاضر به ترك آن نشد.[3]
[1] نويسنده «حدّ» را قاضي و مأمور اجراي حدّ تصور كرده است (مترجم:امیدوارنیا ،محمدجواد)
[2] فنگ جين يوان، اسلام چين (فرهنگ اسلامي و ايراني در چين) مترجم محمدجواد اميدوارنيا، صص19 و 20