伊斯兰教 什叶派
祈求安拉赐福先知穆罕默德和他的后裔

بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

نقدی بر نظریات پژوهشگران غیر مسلمان غیر چینی

افرادي كه به عنوان پژوهشگر فعاليت مي كنند بسياري از مواقع به خاطر بي اطلاعي از فرهنگ يك ملت و نيز فرهنگ يك دين استدلالاتي را مي كنند كه به خطا منجر مي شود بعضي از پژوهشگران نيز از روي قصد و عمد براي ستیز با یک دین و از بين بردن يك دين دست به نوشته هايي مي زنند و خود را منصف معرفي مي كنند و در آن شيطنت هاي خود را براي ايجاد مشكل به پيروان آن دين بكار مي برند كه كتاب مسلمان چين نوشته را ايزوائيلي، فائل يهودي از آن جمله است.

 وي در اين كتاب سعي بر آن دارد كه مسلمانان چين را از جامعه چين جدا سازد و مسلمانان را جداي از چينيان حساب كند و در جاهاي مختلف قضاوت هاي اشتباه بكار برد و خوانندگان و پژوهشگران را منحرف سازد بخصوص در مورد شيعيان با عنوان هاي رافضي و غيره نام برده است و هدف وي از اين بيان طرد نمودن كامل شيعيان است.

 و حقير از اين كتاب فقط اشاره به سفرنامه ابن بطوطه را آورده ام كه گريزي به سفرنامه بزنم. براي نمونه به مطلبي كه در مورد شيعيان آورده اشاره اي مي كنم ايزوائيلي، فائل چيني آورده است كه:

 «فرمانروايان چين همواره ناچار بوده اند با مشكل فرساينده ي مهار كردن شي يه- جيائو (فرقه هاي رافضي) دست و پنجه نرم كنند، زيرا مشخص كردن مرزي دقيق ميان آيين اصيل و بدعت كاري مشكل بوده است. در نظام نظارت پرقدرت و كارساز سنتي، نهضت هاي مذهبي كه همچون اديان نهادي به رسميت شناخته نمي شوند ناچار بودند پوششي براي خود بيابند و اغلب اين آمادگي را داشتند كه در برابر تهديد سركوب و به منظور ايجاد شيوه ي زندگاني مذهبي خاص خود، به مقاومت مسلحانه دست يابند.

 قدر مسلم آموزه هايي كه مدعي رستگاري جهاني بودند و خدايانشان را قدرتي برتر از نظم مي دانستند- جزميتي تلويحاٌ توهين آميز نسبت به قدرت دنيوي چيني- رافضي شمرده مي شدند. زيرا با اين تعريف، آموزه هايي مخرب و زيانبار براي نظام چين بودند.[1]

امثال اين موارد در كتاب فراوان يافت مي شود وي مسلمانان را از مردم چين جدا مي داند و حتي تهمت هايي نيز به آن ها مي زند تا در ميان مردم چين مسلمانان را منفور سازد او چنين آورده است كه:

اين ارتباط (بين مسلمانان و چينيان) مرز به مرز (يعني جداي از هم در يك جا)، نتيجه عوامل متناقضي بود كه مسلمانان با آن روبرو بودند. از يك طرف، آن ها جزو گروه هاي منفوري كه معمولاٌ اكثريت ميزبان، سعي در راندن آنان از خود دارند، شمرده نمي شوند.

بي گمان، اكثريت چيني، مقدم مسلمانان را به درون فرهنگ چين گرامي مي داشت و آن عده را كه تمايل به پيوستن به چيني ها داشتند، برمي گزيد و از طرف ديگر، مسلمانان كه خود را به سبب هويت مردودشان ناتوان مي يافتند در پي آن بودند كه خود را چيني معرفي كنند، بنابراين به شيوه هاي گوناگون متوسل مي شدند تا اكثريت چيني آنان را تحريم نكنند»

در جاي ديگري با استناد به يك مبلغ يهود چنين آورده است كه:

«مسلمانان چين آموخته بودند كه ميان توده مردم و جامعه ي اسلامي بسته خود، فرق بگذارند و در حالي كه در مورد تحقق اهداف دروني جامعه شان كاملاٌ مسمم هستند، در ظاهر خود را بي اهميت جلوه دهند. آن ها در واقع شبيه دزدي بودند كه مبلغ يهود اهل مزريچ در تمثيلي از او ياد مي كند:

(او به خاخام «زوسيا» چنين نصيحت مي كند: گوش كن، من نمي توانم دو قاعده ي عمده اي را كه بر رفتار و كردار انسان مشتاق خدمت به درگاه خالق حاكم است به تو بياموزم ولي سه چيز است كه تو مي تواني از طفلي بياموزي و هفت نكته نيز وجود دارد كه مي تواني از دزدي ياد بگيري... از دزد؟ بلي. اول آن كه تمام اعمال او مخفيانه است، دوم اينكه اگر امروز چيزي را مي خواهد به دست نياورد، سعي مي كند فردا آن را بدست آورد. سوم آن كه، به شركاي خود وفادار است. چهارم آن كه حاضر است در راه خواسته خويش جانش را فدا كند، اگر چه اين عمل ارزشي براي ديگران نداشته باشد... ششم آنكه از ناملايمات و سختي ها باكي ندارد هفتم آنكه هيچ چيز نمي تواند او را وادار به تغيير حرف كند، به عبارت ديگر نمي خواهد چيزي غير از آنچه هست، باشد. »

رافائل براي تنش ايجاد كردن در ادامه نقل قول از مبلغ يهود چنين آورده که:

 «اين واقعيت كه مسلمان چيني تمايل نداشت غير از آن كه هست ، باشد، با عضويت داوطلبانه ي وي در جامعه اش تأييد مي شود، هر چند كه مسلمان بودن اواز قبل معين بود يعني مسلمان به دنيا مي آمد ولاغير. ولي به لحاظ نظري و در عمل، ميان دو جامعه چيني و مسلمان تحرك افقي امكان پذير بود و روند اسلام آوردن چيني ها و گرويدن مسلمانان به آيين كنفوسيوسي از طريق نظام گزينشي، روندي ميسر و عملي بود. به نظر من، داوطلبانه بودن اساس عضويت در جامعه ي مسلمان، دقيقياٌ نكته اي بود كه به گونه اي تناقض آميز به جاي آن كه نوعي مفرّ براي تشنجات فزاينده باشد، برعكس قطبي شدن دو گروه را موجب شد. زيرا هنگامي كه عضويت در يك گروه داوطلبانه باشد، بالطبع مسأله برتري كه توجيهي براي انتخاب است مطرح مي شود. برتر بودن موجب تقابل و مواجهه با ديگران مي شود، چون آن ها نيز خودشان را برتر مي دانند (همچون مسلمان و چيني ها). تقابل ممكن است در شرايطي خاص، به شورش و تجزيه طلبي بيانجامد.»[2]

رافائل در كتاب خود در بحث فرقه ها نيز اشتباهات زيادي دارد. در جايي ديگر اسلام را بدعت معرفي كرده و سعي در ايجاد نفرت نسبت به مسلمين در چين دارد رافائل چنين آورده كه:

«اگر مسلمانان مورد نفرت و تحقير بودند (در واقع چنين نيز بودند، بويژه در سطح عامه مردم)، اين به خاطر بيگانه بودن، منشأ خارجي داشتن و آداب و سنن غير متمدنانه آنان بود- نه به خاطر پايبندي شان به كيش بدعت آميز.»[3]

همان طور كه مستحضريد با وقاحت تمام آداب و سنن اسلام را نيز غير متمدنانه معرفي مي كند. بيش از اين كلام را به درازا نمي كشم فقط كسي كه اطلاعات دقيقي از اسلام ندارد اگر كتاب "مسلمانان چین رویارویی دو فرهنگ" را بخواند دچار اشتباه مي شود. هرچند كه در مورد شيعه دوازده امامي گاهي درست معرفي كرده ولي در جاهاي ديگر با ارادت خاص به خوارج و وهابيت سخن به ميان آورده است هدف كتاب مسلنانان چين رويارويي دو فرهنگ چيزي به جز ايجاد تنش بين مسلمانان چين و غير مسلمانان چين نيست و حتي پا را فراتر از آن گذاشته و بين مسلمين نيز تنش ايجاد مي كند.

 لذا حقير استفاده از اين كتاب را براي پژوهشگراني كه اسلام را به خوبي نمي شناسند مناسب نمي دانم.

 



[1] ايزرائيلي،رافائل ، مسلمانان چين (رويارويي دو فرهنگ)، ترجمه حسن تقي زاده طوسي، صفحه 199

[2] ايزرائيلي،رافائل ، مسلمانان چين (رويارويي دو فرهنگ)0ترجمه حسن تقي زاده طوسي، صص178 و 179

 

[3] ايزرائيلي،رافائل ، مسلمانان چين (رويارويي دو فرهنگ)، ترجمه حسن تقي زاده طوسي، صفحه 142

 



作者 阿斯卡尔 _ 王龙
关系我们表
姓名:
电子邮件 :
友情链接

版权所有伊斯兰教 什叶派