伊斯兰教 什叶派
祈求安拉赐福先知穆罕默德和他的后裔

بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

نامه نگاری شاهرخ میرزا به فغفور چین و دعوت به اسلام از فغفور چین

در زمان سلسله مينگ از طرف دربار تيموريان (شاهرخ میرزا تيموري) چندين بار نامه براي امپراطوران چين نوشته شد و در همة نامه ها از امپراطور  چين دعوت به اسلام شده است. به طوري كه برخي گفته اند مكاتبات و نامه هاي ارسالي از سوي اميران تيموري به جانب دربار مينگ موجب مسلمان شدن يكي از امپراطوران چين شده است.[1]

جا دارد كه نامه و جواب آن را در اينجا قيد نماييم. چنين آورده اند كه:

وقتي تيمور در گذشت از جانب فغفور چين سفرائي براي عرض تسليت به ايران آمدند و به خدمت ميرزا شاهرخ فرزند تيمور كه در هرات مي زيست رسيدند و مورد لطف و عنايت شاه قرار گرفتند. پس از مدتي شاهرخ به آنها اجازة بازگشت داد و شيخ محمد بخشي[2] را به عنوان سفير به همراه آنها به چين فرستاد.

ضمناً شاهرخ مدت ها بود كه سعي مي كرد شايد بتواند (امپراطور ) چيني ها را به دين محمدي (صلی الله  عليه و آله) در آورد. از اين رو با وجودي كه موفقيتي هم تا كنون كسب نكرده بود باز از پاي نمي نشست. وقتي شيخ محمد بخشي عازم اين مأموريت بود شاه تيموري دو نامه به زبان عربي و فارسي براي فغفور چين فرستاد و او را به دين اسلام دعوت كرد.

 اكنون نامة شاهرخ را كه به زبان فارسي براي پادشاه چين فرستاده است در اينجا مي آوريم.

 

صورت مكتوب فارسي نامه شاهرخ میرزا به فغفور چین

در متن عربي با بسم الله الرحمن الرحيم. لا اله الا الله، محمد رسول الله (صلی الله  عليه و آله) شروع شده است كه ترجمه آن را آقاي رضا مرادزاده در كتاب خود آورده اند.[3] و مسلماً در مكتوب فارسي نيز به اين منوال بوده است ولي آقاي علاء الدين آذري در كتاب خود به نقل از مطلع سعدين و مجمع بحرين نوشته كمال الدين عبدالرزاق سمرقندي[4] چنين‌ آورده است:

«به جانب داي منگ پادشاه

از شاهرخ به سلطان سلام مالا كلام،

چون خداوند تعالي به حكمت بالغه و قدرت كامله آدم عليه السلام بيافريد و بعضي فرزندان او را پيغمبر و رسول گردانيد و براستي به خلق فرستاد تا آدميان را به حق دعوت كنند و باز بعضي از اين پيغمبران را چون ابراهيم و موسي و داود عليهم السلام كتاب داد و شريعت تعليم كرد و خلق آن روزگار را فرمود تا به شريعت عمل كنند و بر دين ايشان باشند. و مجموع اين رسولان مردم را به دين توحيد و خداپرستي دعوت كردند و از آفتاب و ماهتاب و ستاره و شيطان و بت پرستيدن بازداشتند و هر كدام را از اين رسولان شريعتي مخصوص بود اما همه در توحيد خداي متفق بودند، چون نوبت رسالت پيغمبري بر رسول ما محمد مصطفي (صلی الله  عليه و آله) رسيد شريعت هاي ديگر منسوخ گشت و او رسول و پيغمبر آخرالزمان شد و همة عالميان امير و سلطان و غني و وزير و فقير و صغير و كبير را به شريعت او عمل مي بايد كرد و ترك ملت و شريعت هاي گذشته مي بايد داد، اعتقاد به حق و درست اين است و مسلماني عبارت از اين است، پيشتر از اين به چند سال چنگيز خان خروج كرد. و بعضي فرزندان خود را به ولايت ها و مملكتي فرستاد جوجي خان را به حدود سراي و قوم و دشت قبجاق فرستاد و در آنجا نيز بعضي پادشاهان چون اوزبگ و جاني خان و ارس خان بر سر اسلام و مسلماني بودند و به شريعت حضرت محمد مصطفي (صلی الله  عليه و آله و سلم) عمل مي كردند، و هولاکوخان را به بلاد خراسان و عراق و نواحي آن مقرر گردانيدند پس از آن بعضي از فرزندان او كه حاكم آن ممالك بودند چون‌ آفتاب شريعت محمدي (صلی الله  عليه و آله و سلم) در دل ايشان بود همچنان بر سر اسلام و مسلماني بودند، و به سعادت اسلام مشرف گشته به آخرت رفتند، چون پادشاه راستگوي غازان و اولجايتو سلطان و پادشاه سعيد ابو سعيد بهادر تا نوبت حكومت و فرمان روائي و سلطنت و كامراني به پدر و مخدوم امير تيمور گوركان طاب ثراه رسيد، ايشان نيز در جميع ممالك به شريعت محمدي (صلی الله  عليه و آله و سلم) عمل فرمودند و در ايام سلطنت و جهانداري ايشان اهل ايمان و اسلام را رونقي هر چه تمامتر بود، اكنون كه به لطف و فضل خداوند تعالي اين ممالك خراسان و ماوراءالنهر و عراق و غيرها در قبضة تصرف آمده در تمامي ممالك حكم به موجب شريعت مطهرة نبويه مي كنند و امر معروف و نهي منكر كرده و يرغو و قواعد چنگيزخاني مرتفع است، چون تعيين و تحقيق شد كه خلاص و نجات در قيامت و سلطنت و دولت در دنيا به سبب ايمان و اسلام و عنايت خداوند تعالي است با رعيت به عدل و داد و انصاف زندگي كردن واجب است، اميد به موهبت و كرم الله تعالي آن است كه ايشان نيز در آن ممالك به شريعت حضرت محمد رسول الله (صلی الله  عليه و آله و سلم) عمل كنند و مسلمانان را قوت دهند تا باشد كه پادشاهي چند روزة دنيا به پادشاهي آخرت كه «وللآخره خير لك من الاولي» متصل گردد. و در اين وقت از آن طرف ايلچيان رسيدند و تحفه ها آوردند و خبر سلامتي ايشان و معموري آن ممالك گفتند. محبت و دوستي كه ميان پدران بود موجب «محبه الاباء و قرا به الابناء» تازه گشت، ما نيز از اين طرف محمد بخشي ايلچي فرستاديم تا خبر سلامتي رساند، مقرر آن است كه بعد از اين راه ها گشاده باشند تا بازرگانان سلامت‌ آينده و روند كه اين معني سبب آباداني ممالك و نيك نامي دنيا و آخرت است، توفيق رعايت اتحاد و مراقبت شرايط و داد رفيق اهل طريق باد.[5]

 



[1]  مرادزاده،رضا ، چگونگي نفوذ و گسترش اسلام در چين، ص 233

[2] احتمالاً سید محمد نوربخش درست است.

[3]  مرادزاده،رضا ،، چگونگي نفوذ و گسترش اسلام در چين، صص222 تا 232

[4] سمرقندي، كمال الدين عبدالرزاق ، مطلع سعدين و مجمع بحرين،به تصحيح محمد شفيع،  صص224 تا 227

[5] آذري،علاءالدين ، تاريخ روابط ايران و چين، صص112 تا 114



作者 阿斯卡尔 _ 王龙
关系我们表
姓名:
电子邮件 :
友情链接

版权所有伊斯兰教 什叶派