
حضرت امام هادی علیه السلام دارای سیره حمیده و اخلاقی پسندیده بود .
او در سیادت ؛ سیاست و تعلیم و تربیت به مقتضای عصر و بروز دادن حقیقت در
افق تاریخ اختلافات فقهای شافعی ؛ مالکی ؛ حنبلی ؛ و حنفی
دارای نیروی شگرفی بود .
شرافت و مناقب ایشان در چنان مرتبه بلندی قرار داشت که کوچک و بزرگ
مفتون فضیلت اخلاقی او می شدند . آن حضرت پیوسته در تلاوت قرآن می کوشید .
کرامات امام بسیار بود و از وی امور خارق العاده ای زیادی صادر می شد چنان
که کشته شدن متوکل را به دست ترکان ؛ قبلا خبر داده بود .
آن حضرت به زبانهای زنده زمان خود نیز سخن می گفت و هر که را دعا می فرمود
حاجتش روا می گشت . قطب راوندی گفته است که در وجود امام هادی علیه السلام
خصال امامت جمع شده بود و همچون سیره پدرانش ؛ شبها رو به قبله مشغول
عبادت می شد و ساعتی از عبادت باز نمی ایستاد .
جبه ای از پشم به تن داشت و سجاده اش بر روی حصیری بود .
نیمه شبی دژخیمان متوکل برای بازرسی ؛ از پشت بام به خانه امام ریختند و
آن حضرت را در گوشه اتاق روی حصیر در حال مناجات دیدند .
سعید حاجب مامور متوکل می گوید : وارد خانه امام شدم دیدم روپوش و کلاهی
پوشیده و یک جانماز حصیری در برابر اوست ؛ فهمیدم که مشغول نماز است .
یونس نقاش یکی از دوستان و شیعیان امام هادی علیه السلام روزی لرزان و
پریشان نزد امام آمد و گفت آقای من در مورد خانواده ام به شما سفارش
می کنم که از آنان سرپرستی کنید ! امام فرمود چه شده است یونس ؟
یونس پاسخ داد موسی بن بقا ( سر لشکر متوکل ) نگین گران قیمتی را به من
داده تا روی آن نقاشی کنم . نگین در دستم شکست و دو نیمه شد در
حالی که فردا وقت بازگرداندن آن است . اگر موسی ببیند آن نگین گران قیمت
را شکسته ام دستور می دهد یا هزار تازیانه به من بزنند یا مرا بکشند .
امام هادی علیه السلام فرمود :
به خانه ات برو تا فردا حادثه ای جز خیر پدید نمی آید .
یونس مضطرب به خانه اش بازگشت و صبح زود سراسیمه دوباره نزد
امام آمد و گفت فرستاده موسی آمده و نگین را می طلبد چه کنم ؟
امام هادی علیه السلام فرمود به خانه موسی برو جز امر خیر نخواهی دید .
آنچه را گفت بشنو که جز خیر نیست .
یونس به خانه موسی رفت و سپس در حالی که شادمان و خندان بود نزد امام
بازگشت و به امام عرض کرد موسی به من گفت دختران کوچکم در مورد
آن نگین با هم دعوا دارند . نگین را دو نیم کن که به هر کدام یکی از آنها برسد
من نیز در صورت انجام کار ؛ تو را از مال دنیا بی نیاز می سازم .
حضرت چون این سخن شنید شکر خدا کرد و پرسید تو به موسی چه گفتی ؟
یونس پاسخ داد من گفتم مرا مهلتی بده تا چاره ای در این امر کنم .
امام هادی علیه السلام فرمود : جواب خوبی دادی
________________________________
منابع :
مجموعه زندگانی چهارده معصوم ؛ تالیف حسین عماد زاده ؛ ج 2 ؛ ص 534
اصول کافی ؛ تالیف شیخ کلینی ؛ ترجمه سید جواد مصطفوی ؛ ج 1 ؛ ص 499
بحارالانوار ؛ تالیف علامه مجلسی ؛ ج 50 ؛ ص 126