日期 : Wed 26 Jun 2013
یکی از مراجع تقلید شیعیان در وصف قطب عالم امکان حضرت صاحب
العصر و الزمان(عج)، سروده ای تقدیم کردند.
، متن کامل سروده آیت الله العظمی حسین وحید خراسانی بدین
شرح است.
بسم الله الرحمن الرحیم
تویی پشت و پناه اهل عالم***تویی تاج سر اولاد آدم
تویی چشم و چراغ آفرینش***به تو خرم بهار دین و دانش
تو معصوم از هوی و از خطایی***امین الله در ارض و سمایی
تویی گنجینه اسرار توحید***تویی بالاتر از تعریف و تمجید
تو سرّ مستسرّ کبریایی***تو فیض مستمرّ بر من و مایی
منیر الحق مجلّی الظّلمتی تو***لسان الصّدق و علم و حکمتی تو
تو خیر من تقمّص و ارتدایی***ضیاء و نور أبصار الورایی
چو نور الله لا یطفی تو هستی***شدی خورشید عالمتاب هستی
تو که عالم به علم لا یبیدی***بحق حق که تو حق جدیدی
به این منصب خدایت کرد منصوب***شدی عدل مجسّم علم مصبوب
فروغ روی تو بدر التمام است***ظهور نور تو شمس الظّلام است
تو هستی سیف شاهر نور زاهر***شد علم و قدرت حق در تو ظاهر
تو هستی قائم آل محمد***قیامت رمز ظلّ الله ممتد
رخ او شمع جمع آل یس***تجلّی خدا در طور سینین
امید اوّلین و آخرین است***نوید انبیا و مرسلین است
بود ذکر تو در تورات و انجیل***مزامير از ظهورت کرده تجلیل
در آیات کتاب الله منزّل***بیان مجملي از آن مفصّل
کند برپا قیامت را قیامش***خدا می داند و جاه و مقامش
تمام انبیا مشتاق رویش***جمیع اولیا در جستجویش
چو قلبش عرش ربّ العالمین است***در عالم امر او نقش آفرین است
رسول الله در شکل و شمائل***وجودش فضل کل، کلّ الفضائل
به او شد منتهی کلّ کمالات***مقامش جامع الشّمل مقامات
مدار دهر آن عالی جناب است***که امر و نهی او فصل الخطاب است
چوفوق عرش وکرسی مسند اوست***ید الله است وملک اندرید اوست
کند او متصل ارض و سما را***به حق واصل کند او اولیا را
کسی که باشد عند الله عابد***خدا را بر خلائق هست شاهد
بود اشراق نور الرّب ظهورش***زمین و آسمان روشن به نورش
خودش نور خدا در غیب مستور***ظهورش مظهر نورٌ علی نور
وجودش جود خالق بر خلائق***ضمیرش مخزن اسرار خالق
خلافت از خدا شایسته اوست***که در غیب و شهود، او آیت هوست
شد اسم و کنیه خاتم در او جمع***کمال عالم و آدم در او جمع
ضیاء الله مشرق طلعت اوست***کلام الله ناطق مدحت اوست
که او ماء معین علم و دین است***ظهورش مظهر دین مبین است
نصیبش شد مواریث رسالت***به او شد ختم آیات امامت
نشان ذات بی مثل و مثال است***جلالش آیتی از ذو الجلال است
جمالش مظهر اسماء حُسناست***کمالش مجمع امثال عُلیاست
مرکّب طینتش از علم و از عقل***سرشت او را خدا از صدق و از عدل
بود خیر الوری در خَلق و خویش***شود عرش خدا روشن ز رویش
شب معراج در دیدار خورشید***بسان کوکب درّی درخشید
چو قائم شد مقام آن سرافراز***در آن انوار شد آن نور ممتاز
سرور احمد آن محمود معبود***بود در رؤیت مهدی موعود
رخش شد دلربای قلب عالم***به او وابسته آدم تا به خاتم
چودرحال قیام است وقعوداست***چو مشغول رکوع است وسجوداست
سلام الله بر او در همه حال***ز حیرت منفعل شد عقل فعّال
چو دید آن انقطاع از ما سوا را***خودش را داده بگرفته خدا را
نزول روح بر او در شب قدر***ملک پابوس او تا مطلع الفجر
بود صاحب زمان و واحد دهر***کند امضای او انفاذ هر امر
ولی امر در تشریع و تکوین***مدار آفتاب و ماه و پروین
وجودش رابط ناسوت و لاهوت***خرد در قدرتش مات است و مبهوت
دهد روح الامین بر درگهش پاس***شرفیاب حضورش خضر و الیاس
ز مغرب آفتابی سر برآرد***که بر هفت آسمان نورش بتابد
به شوق دیدن آن مهر تابان***بیاید ز آسمان فرزند انسان
کند در بند مکر و کید شیطان***زمین گردد محیط امن و ایمان
ملائک بسته صف در خدمت او***خلائق سر به زیر از حشمت او
بود عیسی علمدار سپاهش***ز عقل و وهم برتر جایگاهش
زمین و آسمان در اختیارش***بود روح خدا در انتظارش
که پرسازد زمین از عدل وایمان***بگیرد داد دین از کفر وطغیان
جدا شد چون سر سلطان عالم***پريشان شد نظام عرش اعظم
از آن رگها چو ثار الله جوشید***زمین و آسمان و عرش لرزید
چو دست انتقام او عیان شد***از آن طوفان جهانی در امان شد
وجودش لطف وجودوفضل واحسان***عصاری علم وحلم وعدل و ایمان
کسی که شد ولی ثار الله***بود سلطان خلق، الحکم لله
تمام فخر آدم علم اسماست***ولی او حامل علم مسمّی است
چو هست او نور هو در آیه نور***بود کنه وجودش سرّ مستور
چوایمان به اوایمان به غیب است***نشان بی نشان بی شک وریب است
تعالی الله از این شأن و از این جاه***که شد ربّانی آیات الله
ز حد بگذشته قدر شیعیانش***شدند اخوان خاتم پیروانش
خرد قاصر ز درک آن امام است***که مأمومش چنین عالی مقام است
بود بر عالم و آدم مقدّم***امام حضرت عیسی بن مریم
چو موسی دید آن شأن و مقامات***گذشت از آن ید بیضاء و آیات
تمنّی کرد چون آن مرتبت را***جواب رد شنید این مسألت را
کاین خلعت فقط بر قامت اوست***غرض از خلق آدم دولت اوست
قیامش منتهی الآمال خاتم***مقامش غایة الغایات عالم
ظهورش ترجمان اِنّی اَعلم***وجودش راز و رمز اسم اعظم
به اوبرپا زمین وآسمان است***جهان جسم است و اوجان جهان است
چونامش زینت عرش برین است***کجا دردسترس آن نازنین است
امین وحی ربّ العالمین است***امان آسمانها و زمین است
الهی کی شب هجران سر آید***امید عالم امکان بيايد
ببارد بر جهان باران رحمت***در آید آفتاب از ابر غیبت
ز هجر روی او جان بر لب آمد***سر آمد عمر و آن جانان نیامد
خداوندا به سالار شهیدان***به آه زینب و اشک یتیمان
تو بگشا آن ید مشکل گشایش***نمایان کن رخ ایزد نمایش
در آور از ابر آن بدر الدّجی را***عیان کن طلعت شمس الضّحی را
بر آور حاجت ختم النّبییّن***به پا کن دولت طه و یس
همه در انتظار روز موعود***که كي آید دلیل راه معبود
در آرد اهل عالم را ز حیرت***به یمن دولت قرآن و عترت
حکومت می کند با عدل مطلق***شود مصداق جاء الحق محقق
زمان می پرورد عقل مجرّد***به دست قدرت آن سرّ سرمد
کسی که شد ولی عصر والعصر***ظهورش می شود تفسیر والفجر
چو فجری که بود مصداق ساعت***همان ساعت که شد صبح قیامت
قیامت قامتی قائم به عدل است***که حق را مظهر اندر عدل و فضل است
به دست او لوای حمد و تهلیل***کلید قفل تنزیل است و تأویل
دلش مشکات نور حق تعالی است***وجودش بابُ وجه رب اعلی است
لسان الله باشد در بیانش***کلام الله جاری بر لسانش
به دست اوست رتق و فتق هر کار***فلک گردد به دور او چو پرگار
ملقّب شد به جحجاح مجاهد***محوّل شد به او رفع شدائد
نه جولانگاه حسنش در زمین است***که او طاووس فردوس برین است
ز قرب او بحق کس نیست آگاه***من الله است و بالله و الی الله
خرد عاجز ز حلّ این معماست***کسی که سرپرست دین و دنیاست
وجودش اسوۀ موسی و عیسی است***ولیکن اسوۀ آن اسوه، زهراست
تویی چشم و چراغ آفرینش***به تو خرم بهار دین و دانش
تو معصوم از هوی و از خطایی***امین الله در ارض و سمایی
تویی گنجینه اسرار توحید***تویی بالاتر از تعریف و تمجید
تو سرّ مستسرّ کبریایی***تو فیض مستمرّ بر من و مایی
منیر الحق مجلّی الظّلمتی تو***لسان الصّدق و علم و حکمتی تو
تو خیر من تقمّص و ارتدایی***ضیاء و نور أبصار الورایی
چو نور الله لا یطفی تو هستی***شدی خورشید عالمتاب هستی
تو که عالم به علم لا یبیدی***بحق حق که تو حق جدیدی
به این منصب خدایت کرد منصوب***شدی عدل مجسّم علم مصبوب
فروغ روی تو بدر التمام است***ظهور نور تو شمس الظّلام است
تو هستی سیف شاهر نور زاهر***شد علم و قدرت حق در تو ظاهر
تو هستی قائم آل محمد***قیامت رمز ظلّ الله ممتد
رخ او شمع جمع آل یس***تجلّی خدا در طور سینین
امید اوّلین و آخرین است***نوید انبیا و مرسلین است
بود ذکر تو در تورات و انجیل***مزامير از ظهورت کرده تجلیل
در آیات کتاب الله منزّل***بیان مجملي از آن مفصّل
کند برپا قیامت را قیامش***خدا می داند و جاه و مقامش
تمام انبیا مشتاق رویش***جمیع اولیا در جستجویش
چو قلبش عرش ربّ العالمین است***در عالم امر او نقش آفرین است
رسول الله در شکل و شمائل***وجودش فضل کل، کلّ الفضائل
به او شد منتهی کلّ کمالات***مقامش جامع الشّمل مقامات
مدار دهر آن عالی جناب است***که امر و نهی او فصل الخطاب است
چوفوق عرش وکرسی مسند اوست***ید الله است وملک اندرید اوست
کند او متصل ارض و سما را***به حق واصل کند او اولیا را
کسی که باشد عند الله عابد***خدا را بر خلائق هست شاهد
بود اشراق نور الرّب ظهورش***زمین و آسمان روشن به نورش
خودش نور خدا در غیب مستور***ظهورش مظهر نورٌ علی نور
وجودش جود خالق بر خلائق***ضمیرش مخزن اسرار خالق
خلافت از خدا شایسته اوست***که در غیب و شهود، او آیت هوست
شد اسم و کنیه خاتم در او جمع***کمال عالم و آدم در او جمع
ضیاء الله مشرق طلعت اوست***کلام الله ناطق مدحت اوست
که او ماء معین علم و دین است***ظهورش مظهر دین مبین است
نصیبش شد مواریث رسالت***به او شد ختم آیات امامت
نشان ذات بی مثل و مثال است***جلالش آیتی از ذو الجلال است
جمالش مظهر اسماء حُسناست***کمالش مجمع امثال عُلیاست
مرکّب طینتش از علم و از عقل***سرشت او را خدا از صدق و از عدل
بود خیر الوری در خَلق و خویش***شود عرش خدا روشن ز رویش
شب معراج در دیدار خورشید***بسان کوکب درّی درخشید
چو قائم شد مقام آن سرافراز***در آن انوار شد آن نور ممتاز
سرور احمد آن محمود معبود***بود در رؤیت مهدی موعود
رخش شد دلربای قلب عالم***به او وابسته آدم تا به خاتم
چودرحال قیام است وقعوداست***چو مشغول رکوع است وسجوداست
سلام الله بر او در همه حال***ز حیرت منفعل شد عقل فعّال
چو دید آن انقطاع از ما سوا را***خودش را داده بگرفته خدا را
نزول روح بر او در شب قدر***ملک پابوس او تا مطلع الفجر
بود صاحب زمان و واحد دهر***کند امضای او انفاذ هر امر
ولی امر در تشریع و تکوین***مدار آفتاب و ماه و پروین
وجودش رابط ناسوت و لاهوت***خرد در قدرتش مات است و مبهوت
دهد روح الامین بر درگهش پاس***شرفیاب حضورش خضر و الیاس
ز مغرب آفتابی سر برآرد***که بر هفت آسمان نورش بتابد
به شوق دیدن آن مهر تابان***بیاید ز آسمان فرزند انسان
کند در بند مکر و کید شیطان***زمین گردد محیط امن و ایمان
ملائک بسته صف در خدمت او***خلائق سر به زیر از حشمت او
بود عیسی علمدار سپاهش***ز عقل و وهم برتر جایگاهش
زمین و آسمان در اختیارش***بود روح خدا در انتظارش
که پرسازد زمین از عدل وایمان***بگیرد داد دین از کفر وطغیان
جدا شد چون سر سلطان عالم***پريشان شد نظام عرش اعظم
از آن رگها چو ثار الله جوشید***زمین و آسمان و عرش لرزید
چو دست انتقام او عیان شد***از آن طوفان جهانی در امان شد
وجودش لطف وجودوفضل واحسان***عصاری علم وحلم وعدل و ایمان
کسی که شد ولی ثار الله***بود سلطان خلق، الحکم لله
تمام فخر آدم علم اسماست***ولی او حامل علم مسمّی است
چو هست او نور هو در آیه نور***بود کنه وجودش سرّ مستور
چوایمان به اوایمان به غیب است***نشان بی نشان بی شک وریب است
تعالی الله از این شأن و از این جاه***که شد ربّانی آیات الله
ز حد بگذشته قدر شیعیانش***شدند اخوان خاتم پیروانش
خرد قاصر ز درک آن امام است***که مأمومش چنین عالی مقام است
بود بر عالم و آدم مقدّم***امام حضرت عیسی بن مریم
چو موسی دید آن شأن و مقامات***گذشت از آن ید بیضاء و آیات
تمنّی کرد چون آن مرتبت را***جواب رد شنید این مسألت را
کاین خلعت فقط بر قامت اوست***غرض از خلق آدم دولت اوست
قیامش منتهی الآمال خاتم***مقامش غایة الغایات عالم
ظهورش ترجمان اِنّی اَعلم***وجودش راز و رمز اسم اعظم
به اوبرپا زمین وآسمان است***جهان جسم است و اوجان جهان است
چونامش زینت عرش برین است***کجا دردسترس آن نازنین است
امین وحی ربّ العالمین است***امان آسمانها و زمین است
الهی کی شب هجران سر آید***امید عالم امکان بيايد
ببارد بر جهان باران رحمت***در آید آفتاب از ابر غیبت
ز هجر روی او جان بر لب آمد***سر آمد عمر و آن جانان نیامد
خداوندا به سالار شهیدان***به آه زینب و اشک یتیمان
تو بگشا آن ید مشکل گشایش***نمایان کن رخ ایزد نمایش
در آور از ابر آن بدر الدّجی را***عیان کن طلعت شمس الضّحی را
بر آور حاجت ختم النّبییّن***به پا کن دولت طه و یس
همه در انتظار روز موعود***که كي آید دلیل راه معبود
در آرد اهل عالم را ز حیرت***به یمن دولت قرآن و عترت
حکومت می کند با عدل مطلق***شود مصداق جاء الحق محقق
زمان می پرورد عقل مجرّد***به دست قدرت آن سرّ سرمد
کسی که شد ولی عصر والعصر***ظهورش می شود تفسیر والفجر
چو فجری که بود مصداق ساعت***همان ساعت که شد صبح قیامت
قیامت قامتی قائم به عدل است***که حق را مظهر اندر عدل و فضل است
به دست او لوای حمد و تهلیل***کلید قفل تنزیل است و تأویل
دلش مشکات نور حق تعالی است***وجودش بابُ وجه رب اعلی است
لسان الله باشد در بیانش***کلام الله جاری بر لسانش
به دست اوست رتق و فتق هر کار***فلک گردد به دور او چو پرگار
ملقّب شد به جحجاح مجاهد***محوّل شد به او رفع شدائد
نه جولانگاه حسنش در زمین است***که او طاووس فردوس برین است
ز قرب او بحق کس نیست آگاه***من الله است و بالله و الی الله
خرد عاجز ز حلّ این معماست***کسی که سرپرست دین و دنیاست
وجودش اسوۀ موسی و عیسی است***ولیکن اسوۀ آن اسوه، زهراست
作者 阿斯卡尔 _ 王龙
最后主题