بد رفتاري با آل علي (عليه السلام) و كوچ دسته اي از شيعيان از خراسان به چین
البته آقاي علاء الدين آذري در همان كتاب اشاره اي نيز به ظلم خلفاي اموي دارند و آورده اند كه:
«در زمان خلفاي اموي كه سياست تبعيض نژادي خود را به شدت اعمال مي كردند گروهي از ايرانيان بار سفر بستند و ترك ديار نمودند و بسوي چين و هند رفتند از طرف ديگر چون با آل علي (عليه السلام) بد رفتاري مي شد دسته اي از شيعيان از خراسان كوچ كرده و به چين رفتند و در جزيره اي كه در برابر بندري قرار داشت رحل اقامت افكندند[1].» اين روايتي است كه مروزي ضبط كرده (پيرامون سال1120میلادی) و او مي نويسد كه اين جمعيت در زمان هاي بهد هنوز وجود اشت و ميانجي داد و ستد ميان چيني ها و بيگانگان بودند.[2]
آقاي عباس تشكري نيز در اين مورد آورده اند كه:
«در دوران امارت حجاج بن يوسف ثقفي (عليه اللعنه)، با آل علي (عليه السلام) و دوستداران آنان به شدت بد رفتاري مي شد دسته اي از شيعيان از خراسان از راه زمين و عده اي نيز از مسير دريا كوچ كردند و به چين رفتند و در جزيره اي كه در برابر بندري قرار داشت رحل اقامت افكندند. اكنون حصور تعدادي از شيعيان (حضرت) علي (عليه السلام) در جزيره «هاي نَن» و جزيره تايوان براي مورخان اثبات شده است[3]».
دوران سلسله تانگ چندين بار از طرف مسلمانان ايراني و عرب به طرف چين سفير ارسال شده است و اوج نفوذ اسلام در چين دوران سلسله يوان (مغول ها) بوده است.
[1] آذري،علاءالدين – تاريخ روابط ايران و چين – ص 65
[2] حوراني – دريا نوردي عرب، ص 85
[3] تشكري ،عباس – ايران به روايت چين باستان 0 ص 50
اعزام چهار هزار سرباز براي سركوبي شورش ها توسط منصور دوانيقي به چین
در دومين سال امپراطور ي جي ده سال 757 ميلادي (مصادف با 140 هجري) «ان لئشان» و شي سي مينگ فرماندهان تاتار شورش نمودند و چانگ اَن را تصرف نمودند و فغفور «شوان جونگ» به وسيله شورشيان خلع شد و پسرش را به جاي او نشاندند. آشوب هاي چين زياد شده بود تا اين كه سوجونگ لي شيانگ پسر فغفور قبلي از دومين خليفه عباسي ابو جعفر منصور دوانيقي چهار هزار سرباز براي سركوبي شورش ها اعزام داشت[1] .
و به كمك اين افراد شورشيان و خائنان و دزدان را سركوب نمود. و بعد از آن در همان پايتخت ماندند و زندگي خود را در آنجا ادامه دادند.
البته سرتوماس آرنولد براي ماندن آنها دليل هايي از خود آورده است كه دليل هايش خالي از اشكال نيست يكي از دليل هايش اين است كه آنان به سرزمين خود بازگشتند ولي به جرم آن كه براي مدتي طولاني در سرزميني كه گوشت خوك در آن جا مصرف مي شده به سر برده بودند، اجازه سكونت در وطن خود را به دست نياوردند و به اين جهت دوباره به چين بازگشتند. طبق گزارش ديگري، آنان در كانتون اجتماع نمودند و آماده بازگشت به سرزمين خود گشتند ولي در آنجا مردم اين عده را به علت مصرف گوشت خوك در زمان اقامت در چين سرزنش كردند. آنان نيز در اثر ملامت و سرزنش مردم از مراجعت به سرزمين خويش خودداري كردند و در چين سكونت گزيدند فرمانرواي كانتون تصميم گرفت آنان را وادار به مراجعت به سرزمين خود كند، ولي آنان با بازرگانان عرب و ايراني هم كيش خود متفق و متحد شدند و با اجتماع در مراكز عمده ي تجاري شهر دست به شورش زدند. فرمانرواي كانتون به برج و باروي شهر پناه برد و فقط پس از آن كه از امپراطور چين اجازه گرفت كه نيروهاي مسلمان در چين اقامت نمايند جرأت كرد به شهر باز گردد. براي آنان زمين و مسكن در شهرهاي مختلف تهيه شد و آنان در چين سكونت گزيدند و باز زنان چيني ازدواج كردند.[2]
البته آقاي علاء الدين آذري در كتاب " تاريخ روابط ايران و چين " اين ها را مردود دانسته و حتي خود ارسال نيرو از طرف منصور دوانيقي را مردود دانسته است، چنين آورده است كه:
« و ينز گفته اند خليفه عباسي وقتي چهار هزار تن (8000 تن هم ذكر شده است) از لشكريان اسلام را به ياري امپراطور چين كه با شورش و انقلاب مواجه شده بود (755 ميلادي) فرستاد و آنها در چين باقي ماندند و هسته اصلي مسلمين چين از آنهاست و اين روايات محققاً مردود است و با قراين و شواهد ديگر منطبق و موفق نيست.»[3]
در ادامه مي گويد اسلام از ايران راه يافته و دليل را فارسي به كار بردن لغات زياد توسط مسلمانان آورده بايد عرض كنم كه اين منافاتي ندارد چون احتمالاَ آن لشکر اسلامي از ايران اعزام شده بود و اين دليل نمي شود كه ما آن را نفي كنيم و مردود بدانيم.
[1] العبد المنعم ،جمال محمد – المسلمون في الصين – ص 102
[2] آرنولد،سرتوماس ، تاريخ گسترش اسلام – مترجم عزتي ،ابوالفضل ، صص215 و 216
[3] آذري،علاءالدين – تاريخ روابط ايران و چين – صص60 و 61
كوچ اجباري گروهي از دوستداران آل محمّد (صلی الله عليه و آله) به چين
ابن اثير در باره كوچ اجباري چنين آورده است كه در سال 133 هجري ابو داود بن ابراهيم سوي ختل لشگر كشيد. جيش بن شبل ( در طبري حنش بن سهيل آمده و بايد صحيح باشد) در يك قلعه بست نشست. جمعي از دهقانان (بزرگان) با او بودند. ابو داود بر او اصرار كرد كه خارج شود، او خارج شد و دهقانان و چاكران و اتباع او كه در تحصن وي شركت جسته بودند (وفاداري كرده) با او خارج شدند. همه متفقاً راه فرغانه را گرفتند تا به تركستان رسيدند و باز سير خود را ادامه دادند تا به كشور پهناور چين رسيدند. ابو داود در عرض راه هر كه را اسير كرد نزد ابومسلم فرستاد[1].
ابن اثير اين اتفاق را قبل از جنگ طراز آورده است و گویا این اتفاق قبل از آن واقع شده است. ابو مسلم خراساني كه مهمترين عامل تأسيس حكومت عباسيان است، در سركوبي يك شورش شيعي در خراسان و بخارا به رهبري شريك بن شيخ مهري نهايت قساوت را به خرج داد و زياد بن صالح خزايي را فرستاد. زياد بن صالح با شريك بن شيخ مهري كه از حاميان و دوستداران آل محمّد (صلی الله عليه و آله) بودند جنگيد.
پس از كشته شدن شريك بن شيخ دوستداران آل محمّد (صلی الله عليه و آله) به رهبري حنش بن سهيل قلعه اي را تصرف كردند و در آن تحصن كردند تا آنكه ابو مسلم، ابو داود بن ابراهيم را براي پراكنده كردن آنها فرستاد و محبين اهل بيت رسول الله (صلی الله عليه و آله) راه فرغانه و از آن پس راه چين را گرفتند و به چين رسيدند و اولين گروه دوستداران اهل بيت كه همان اولين گروه مسلمانان از راه خشكي به چين رسيدند و رحل اقامت انداختند اين واقعه در سال 133 هجري (مصادف با 751 ميلادي) رخ داده است.
جنگ طراز اولين جنگ نظامی ميان مسلمين و چينیان
در مورد طراز در فرهنگ فارسي دكتر معين (جلد پنجم) چنين مي خوانيم كه: طراز شهريست در تركستان شرقي (منظور سين كيانگ امروز چين است) در سر حد چين نزديك فرغانه كه آب و هواي آن سخت سرد است و زنان آن به زيبايي شهرت دارند و مشك آن نيز معروف بوده است[1] (در اين شهر رودي نيز وجود دارد كه رود طراز گويند) فردوسي شاهنامه سراي بزرگ ما در اين باره آورده است كه:
شدند اندر ايوان بتان طراز نشستند و گفتند با ماه راز [2]
با نگاهي به كتاب المسلمون في الصين نوشته جمال محمد العبد المنعم مي توان از اين جنگ چنين اطلاعاتي به دست آورد كه اين جنگ در زمان سلسله تانگ كه براي مدتي ايران و آسياي مركزي و چين هم مرز بوده اند سال 751 ميلادي (133 هجري) سپاهيان اسلام به فرماندهي زياد بن صالح در نزديكي شهر كاشغر با سپاه چين به فرماندهي گائو شيان جي (اصالتاً كره اي بود ولي در سپاه چين خدمت مي كرد) روبرو شدند كه تعداد سربازان اسلام در اين جنگ يك هزار نفر برآورده شده است.[3] اين جنگ در حوالي طراز واقع شده است و به شكست چيني ها منجر شده. تعداد چيني های كشته شده را پنجاه هزار نفر آورده اند و اسراي چيني كه در دست مسلمانان افتادند را بيست هزار نفر گفته اند به نظر حقير ارقام اشتباه است در سالنامه هاي چيني كل نيروي اعزامي را سي هزار نفر آورده اند. هر چند كه در كتاب كامل تاريخ بزرگ ايران و اسلام نوشته عزالدين علي ابن اثير نيز همين ارقام آمده است وی آورده است که:
«چون خبر تسليم آنها (پادشاه شاش) را ابومسلم خراساني شنيد زياد بن صالح خزاعي را با لشكر به جنگ آنها فرستاد. بر كنار رود طراز مصاف رخ داد مسلمانان بر آنها چيره شدند و تعداد پنجاه هزار تن كشتند و بيست هزار را اسير گرفتند. بقيه نيز گريختند و به چين پناه بردند. اين واقعه در ماه ذي الحجه سنة صد و سي و سه رخ داد.»[4]
در اين سال ها اشاراتي نيزه به يك سري از كوچهاي اجباري شده است كه جا دارد در اين جا نيز ذكر گردد.
[1] معين، دكتر محمد ، فرهنگ معين، جلد 5، صفحه 1086
[2] فردوسي – شاهنامه فردوسي
[3] العبد المنعم، جمال محمد ، المسلمون في الصين – ص 102
[4]ابن اثير ،عزالدين علي– كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران – جلو سوم، ترجمه خليلی،عباس – ص 102
فتح قتیبه در «البدايه و النهايه»
اين ماجرا را حافظ ابي الفداء اسماعيل ابن كثير القريشي الدمشقي (متوفي 774 هجري) در جلد نهم كتاب البدايه و النهايه چنين آورده است كه:
« ثم دخلت سنه ست و تسعين و فيها فتح قتيبه بن مسلم ... كاشغر من ارض الصين، و بعث إلي ملك الصين رسلاً يتهدده و يتوعده و يقسم بالله لا يرجع حتي يطأ بلاده و يختم ملوكهم، و هو في مدينه عظيمه، يقال« إن عليها تسعين باباً في سورها المحيط بها، يقال لها خان بالق[1]، من أعظم المدن و أكثرها ريعاً و معاملات و أموالاً، حتي قيل: إن بلاد الهند مع استاعها كالشامه في ملك الصين و الصين لا يحتاجون إلي أن يسافروا في ملك غير هم لكثره أموالهم و متاعهم، و غير هم محتاج إليهم لما عندهم من المتاع و الدنيا المتسعه، و سائر ملوك تلك البلاد تؤدي إلي ملك الصين الخراج، لقهره و كثره جنده و عدده و المقصود ان الرسل لما دخلوا علي ملك الصين وجدوا مملكه عظيمه حصينه، ذات أنهارٍ و أسواقٍ و حسنٍ و بهاء فدخلوا عليه في قلعه عظيمه حصينه، و بقدر مدينه كبيره، فقال لهم ملك الصين: ما أنتم؟ - و كانوا ثلا ثمائه رسول عليهم هيبره – فقال الملك لترجمانه: قل لهم: ما أنتم و ما تريدون؟ فقالوا: نحن رسول قتيبه بن مسلم، و هو يدعوك إلي الاسلام، فإن لم تفعل فالجزيه، فإن لم تفعل فالحرب. فغضب الملك أمر بهم إلي دار، فلما كان الغد دعاهم فقال لهم: كيف تكونون في عباده إالهكم؟ فصلول الصلاه علي عاداتهم، فلما ركعوا و سجدوا ضحك منهم، فقال: كيف تكونون في بيوتكم؟ فلبسوا ثياب مضهم، فأمرهم بالانصراف، فلما كان من الغد ارسل إليهم فقال: كيف تدخلون علي ملوككم؟ فلبسوا الوشي (نقش الثوب)، و العمائم و المطارف، و دخلو علي الملك، فقال لهم ارجعوا فرجعوا، فقال اولئك. فلما كان اليوم الثالث: أرسل إليهم فقال لهم: كيف تلقون عدوكم؟ فشدوا عيلهم سلاحهم، و لبسوا المغافر [زرد يلبسه المحارب تحت القلنسوه] و البيض [السيوف] و تقلدوا السيوف، و نكبوا القسي [النبال] و أخذوا الرماح، و ركبوا خيولهم و مضوا، فنظر أليهم ملك الصين فرأي امثال الجبال مقبله، فلما قربوا منه ركزوا رماحهم، ثم أقبلوا نحوه مشمرين فقيل لهم: ارجعوا- و ذلك لما دخل قلوب اهل الصين من الخوف منهم- فانصرفوا فركبوا خيولهم و اختلجوا رماحهم، ثم ساقوا خيولهم كأنهم يتطاردون بها، فقال الملك لأصحابه: كيف ترونهم؟ فقالوا: ما رأينا کهولاء قط. فلما أمسوا بعث إليهم الملك ان ابعثوا إلي زعيمكم و أفضلكم، فبعثوا إليه هيبره، فقال له الملك حين دخل عليه: قد رأيتم عظم ملكي، و ليس أحد يمنعكم مني و أنتم به منزله البيضه في كفي، و أنا سائلك عن أمر، فإن تصدقني و إلا قتلتك، فقال: سل! فقال الملك: لم صنعتم ما صنعتم من زي اول يوم و الثاني و الثالث؟ فقال: أما زينا اول يوم فهو لباسنا في اهلنا و نسائنا و طيبنا عندهم، و أما ما فعلنا ثاني يوم فهو زينا إذا دخلنا علي ملوكنا و أما زينا ثالث يوم فهو إذا لقينا عدونا. فقال الملك: ما أحسن ما دبرتم دهركم، فانصرفوا إلي صاحبكم – يعني: قتيبه- و قولوا له ينصرف راجعاً عن بلادي، فاني قد عرفت حرصه و قله اصحابه، و إلا بعث إليكم من يهلككم عن آخركم. فقال له هيبره: تقول لقتيبه هذا؟! فكيف يكون قليل الاصحاب من اول خيله في بلادك و آخرها في منابعت الزيتون؟ و كيف يكون حريصاً من خلف الدنيا قادراً عليها، و غزاك في بلادك؟ و أما تخويفك إيانا بالقتل فإنا نعلم أن لنا أجلاً إذا حضر فأكرمها عندنا القتل، فلسنا نكرهه و لا نخافه. فقال الملك فما الذي يرضي صاحبكم؟ فقال: قد حلف أنه لا ينصرف حتي يطأ أرضك، و يختم ملوكك و يجبي الجزيه من بلادك، فقال: أنا أبريمينه و أخرجه منها، أرسل اليه بتراب من أرضي و أربع غلمان من أبناء الملوك، و أرسل إليه ذهباً كثيراً و حريراً و ثياباً صينيه لا تقوم و لا يدري قدرها، ثم لهم معه مقاولات كثيره، ثم اتفق الحال علي أن بعث صحافاً من ذهب متسعه، فيها تراب من أرضه ليطأه قتيبه، و بعث بجماعه من اولاده و أولاد الملوك ليختم رقابهم، و بعث بمال جزيل ليبر بيمين قتيبه. و قيل: إنه بعث أربعمائه من أولاده و أولاد الملوك، فلما انتهي ألي قتيبه ما ارسله ملك الصين قبل ذلك منه[2].
ترجمه متن البدايه و النهايه:
«سپس سال نود و شش (هجري) داخل شد و در آن سال قتيبه بن مسلم كاشغر را كه جزء چين بود فتح كرد (گشود) و فرستاده اي را براي وعده و وعيد دادن برگزيد و (قتيبه) قسم به خدا خورد كه برنگردد تا اينكه پاي در خاك چين گذارد و پادشاهان و اشراف آنها را مهر غلامي زند و ازآنها جزيه بگيرد يا اينكه آنها را داخل در دين اسلام نمايد. پس فرستاده داخل در مقر پادشاهي بزرگ آنها شد و پادشاه در شهري بزرگ بود، گفته شده است كه: همانا بر آن هفتاد درب در اطرافش بود كه بهآن شهر خان بالق (همان پكن امروزي) مي گفتند از شهرهاي عظيم و بزرگ بود و داراي مردمي فراوان و دادوستد و دارايي فراوان در آن شهر بود. همانا بلاد هند با وسعت و پيشرفتي كه داشتند مانند منطقه شمالي چين بودند و (مردم) چين نيازي نداشتند كه به ملك ديگري مسافرت كنند به خاطر فراواني اموال و متاعشان و غيره، و (مردم) غير چين به آنها احتياج داشتند به خاطر چيزهايي كه نزد آنها بود از متاع دنيا به طور فراوان، و پادشاهان آن بلاد به پادشاه چين خراج مي دادند، به خاطر برتري كه داشت و سربازانش و تعداد آنها. و مقصود آنكه همانما زماني كه فرستادگان بر ملك چين وارد مي شدند مملكت عظيم و مستحكمي مي ديدند كه داراي نهرها و بازارهاي متنوع و داراي نيكويي و مباهاتي بود. داخل بر قلعه اي عظيم و مستحكمي مي شدند كه به اندازة شهري بزرگ بود، پس از آن پادشاه چين به آنها گفت: شما چه كسي هستيد؟ - و سيصد نفر بودند كه به سرپرستي هبيره فرستادگان قتيبه بن مسلم بودند- امپراطور به مترجمان گفت: به آنها بگو: شما كيستيد و چه مي خواهيد؟ پس گفتيم: ما فرستادگان قتيبه بن مسلم هستيم، و او تو را به دين اسلام دعوت كرده است، اگر نپذيرفتي بايد جزيه بدهي و اگر آن را نيز نپذيري بايد جنگ كنيم. امپراطور غضبناك شد و به آنها دستور داد به خانه بروند، زماني كه فردا رسيد آنها را خواست و به آنها گفت: در عبادت پروردگارتان چگونه عمل مي كنيد؟ نمازي طبق عادت خود خواندند، در حين به جا آوردن ركوع و سجده كردن يكي از آنها خنديد. گفت: در خانه هايتان چگونه ايد؟ (لباس سفيد پوشيدند و بخود عطر زدند) لباس مناسب منزل را پوشيدند. امپراطور دستور داد برگردند، فردا كه رسيد فرستاده اي به سوي آنها گماشت و به آنها گفت: چگونه بر پادشاهان خود وارد مي شويد؟ لباس هاي نقش دار پوشيدند و عمامه ها بر سر نهادند و وارد بر امپراطور چين شدند، امپراطور گفت: برگرديد (هبيره و همراهانش) باز گشتند (به استراحتگاهي كه در آن بودند) امپراطور به يارانش گفت: اين ها را چگونه ديديد؟ گفتند: در اين لباس به مردان شبيه تر بودند تا مرحله اول، و اين ها همان گروه اول بودند. وقتي روز سوم فرا رسيد فرستاده اي به سوي آنها فرستاد و به آنها گفت: چگونه با دشمنانتان رودر رو مي شويد؟ آنها سلاح برداشتند و كلاهخود بر سر گذاشتند و زره پوشيدند و شمشير ها و نيزه ها را در دست و كمان ها را بر دوش گرفتند و بر اسب ها سوار شدند و نزد امپراطور رفتند. امپراطور نگاهي بر آنها افكند كوه هاي آهنيني ديد كه به طرف او هجوم بردند، چون نزديك شدند نيزه ها را بر زمين فرود بردند و آستين ها را بالا زدند. بهآنها گفتند بر گرديد- و اين زماني بود كه در دل اهل چين ترس آنها افتاده بود- پس منصرف شدند و اسب هاي خود را سوار شدند و نيزه هاي خود را برداشتند و اسب هاي خود را تاختند انگار در حال نبرد مشغول حمله و زد و خورد بودند. (پادشاه چين) امپراطور از آنها پرسيد آنها را چگونه ديديد؟ گفتند: هرگز مانند آنها نديده ايم. چون شب كردند پيغام داد كه رئيس خود را نزد من بفرستيد. آنها هم هبيره بن مشموج را فرستادند. وقتي هبيره وارد بر امپراطور چين شد امپراطور به او گفت: همانا عظمت ملك مرا دانستيد (و اگر بخواهم شما را هلاك كنم) احدي را ياراي مانع شدن من از اين كار نخواهد بود و شما مانند تخم (تخم مرغ) در دستان من هستيد، و من در مورد كاري از تو سؤال دارم، اگر راست گفتي كه هيچ و إلا به قتل مي رسانمت، هبيره گفت: بپرس! امپراطور گفت: براي چه در روز اول و دوم و سوم خود را چنين آراستيد؟ جواب داد: اما آراستن ما در روز اول، پوششمان در ميان اهل خود (خانواده خود) و زنان خود است و آرامش ماست نزد آنها، و اما آنچه در روز دوم آراستيم حال ما باشد كه با بزرگان و ملوك خود ملاقات داريم، و اما آراستگي ما در روز سوم موقعي است كه با دشمن خود رو در رو مي شويم. امپراطور گفت: چه زيباست آنچه كه تدبير كرديد به دنياي خود (اين آراستن ها را)، باز گرديد پيش رئيس خود- يعني: قتيبه- و به او بگوييد از بلاد چين منصرف گردد و بر گردد، همانا حرص او و كمي يارانش را دانستم، و گرنه گروهي را مي فرستم كه شما را هلاك كندو تا آخرين نفرتان را هلاك كنند. هبيره گفت: به قتيبه اين گونه مي گويي؟! چگونه يارانش كم است كسي كه اول سواران او در بلاد توست و آخر در جايي كه در آن زيتون مي رويد (منظور سوريه و لبنان)؟ و چگونه حريص دنيا است كسي كه دنيا داشته باشد و به آن پشت كند، و در بلاد تو با تو بجنگد؟ و اما در مورد تخفيف دادن تو به ما در مورد كشته شدن (بدان) ما بر اين باوريم كه برايمان اجلي است و زماني كه اجل فرا رسد پس براي ما آن مرگ سزاوارتر است (كشته شدن در ميدان جنگ از مرگ عادي بهتر است) و ما از مرگ كراهتي نداريم و از آن نمي ترسيم. امپراطور گفت: چه چيزي رئيس شما (قتيبه بن مسلم) را راضي مي كند؟ هبيره گفت: همانا او قسم خورد، تا زماني كه زمين تو را (خاك چين را) لگدمال نكرده و بر بزرگان و شاهزادگان تو مهر غلامي نزده و جزيه را بر ملك تو واجب نكرده باز نگردد. امپراطور گفت: من قسم او را بر طرف مي كنم و او را از زير قمسش مي رهانم، برايش از خاك چين بفرست و چهار نفر از شاهزادگان و طلا و حرير و لباس چيني بفرست كه نتواند مقاومت در برابر آن بكند و قدر آن را نتواند حساب كند. (عوض از جزيه). بينشان گفتگو زياد رد و بدل شد تا اينكه بر اين توافق كردند كه ظروف طلاي بزرگ بفرستند كه در آن خاك چين باشد و قتيبه لگدمال كند، جمعي از شاهزادگان و اشراف زادگان برايش بفرستند كه بر گردن آنها مهر غلامي زند. و مالي بفرستند كه قتيبه را بري كند از قسمش و گفته شده :پادشاه چهار صد نفر از شاهزادگان و اشراف زادگان را فرستاد. هنوز به قتيبه نرسيده بود آنچه كه امپراطور فرستاده بود. در ادامه دارد كه قبل از رسيدن آنها خبر مرگ وليد بن عبدالملك به او رسيد و همت قتيبه در اين كار شكست.
همانطور كه پيداست ابن كثير از كتاب ابن اثير بهره جسته است. با در نظر گرفتن اينكه بين اين دو گروه جنگي رخ نداده است مي توان به صراحت اذعان كرد كه اولين جنگ نظامي ميان مسلمانان و چينيان جنگ طراز بوده است و علت اين جنگ كه در اثر خيانت بعد از امان دادن توسط يك فرماندة كره اي كه در سپاه چين خدمت مي كرده رخ داده است و تاريخ آن را 751 ميلادي همان 133 هجري آورده اند و اين همان تاريخي است كه آقاي زين العابدين قرباني به موضوع فرار از شكنجه بني اميه براي علويون اشاره نموده اند. و براي بعضي از مورخين سال751 ميلادي همان 133 هجري تاريخي است كه مي توان گفت اسلام در اين تاريخ از راه خشكي كه همان جاده ابريشم است وارد چين شده است.
[1] خان بالق همان پكن امروزي است.
[2] ابن كثير القريشي الدمشقي، اسماعيل – البدايه و النهايه – جلد 9 صص169 تا 171
فتح قتيبه در «الكامل في التاريخ»
عزالدين علي ابن اثير در كتاب «الكامل في التاريخ» آورده است كه :
«ثم دخلت سنه ست و تسعين، ذكر فتح قُتَيبَه مدينه كاشغر و في هذه السنه غزا قتيبه كاشغر، فسار حمل مع الناس عيالاتهم ليضعهم بسمرقند، فلمّا عبر النهر استعمل رجلاً علي معبر النهر ليمنع مَن يرجع ألّا كاشغر، و هي أذني مدائن الصين، و بعث جيشاً مع كبير بن فلان ألي كاشفر؛ فغنم و سبي سبیاً، فختم اعناقهم و أوغل حتي بلغ قريب الصين. فكتب أليه ملك الصين: أن ابعث ألي رجلاً شريفاً يخبرني عنكم و عن دينكم. فانتخب قتيبه عشرهً لهم جمال و ألسن و بأس و عقل و صلاح فأمرلهم بعده حسنه و متاع حسن من الخزّ و الوَشي و غير ذلك و خيول حسنه، و كان منهم هُبَيره بن مشمرج الكلابي، فقال لهم: أذا دخلتم عليه فأعلموه أنّي قد حلفتُ أني لا أنصرف حتي أطأ بلادهم و اختم ملوكهم و أجبي خراجهم. فساروا و عليهم هُبَيره، فلمّا قدموا عليهم دعاهم ملك الصيم فلبسوا ثياباً بياضاً تحتها الغلائل و تطيبوا و لبسوا النعال و الأرديه، و دخلوا عليه و عنده عظماء قومه فجلسوا، فلم يكلّمهم الملك و لا أحد ممن عنده، فنهضوا. فقال الملك لَمن حضره: كيف رأيتم هؤلاء؟ فقالو: رأينا قوماً ما هم إلّا نساء، ما بقي منّا احد إلّا انتشر ما عنده. فلمّا كان الغد دعاهم فلبسوا الوَشي و العمائمَ الخزّ و المطارف و غدوا عليه، فلمّا دخلو قيل لهم: ارجعوا، و قال لأصحابه: كيف رأيتم هذه الهيئه؟ قالوا: هذه أشبه بهيئه الرجال من تلك، فلمّا كان اليوم الثالث دعاهم، فشدّوا سلاحهم و لبسوا البَيضَ و المغافرُ و أخذوا السيوفَ و الرماح و القسي و ركبوا. فنظر إليهم ملكُ الصين فرأي مثل الجبل، فلمّا دنوا ركزوا رماحهم و أقبلوا مشمّرين، فقيل لهم: ارجعوا، فركبوا خيولهم و أخذول رماحهم و دفعوا خيلهم كأنّهم يتطاردون. فقال الملكُ لأصحاب: كيف ترونهم؟ قالوا: ما رأينا مثل هؤلاء. فلمّا أمسي بعث إليهم: أن ابعثوا إليّ زعيمكم. فبعثوا إليه هُيبَره ابن مشمرج، فقال له: قد رأيتم عظم ملكي و أنّه ليس أحد منعكم منّي، و انتم [انت] في يدي بمنزله البيضه في كفّي، و إنّي سائلكم عن أمر فإن لم تصدقوني قتلتكم. قال: سل. قال: لِمَ صنعتم بزيّكم الأوّل اليوم الأوّل و الثاني و الثالث ما صنعتم؟ قال أمّا زِيّنا اليوم الأول فلبا سنا في أهلنا، و أمّا اليوم الثاني فزيّنا إذا أمنّا أمراء نا، و أمّا الثالث فزيّنا العدونا. قال: ما أحسن ما دبّرتم دهركم، فقولوا لصاحبكم ينصرف، فإنّي قد عرفتُ قلّه أصحابه و ألّا بعثتُ إليكم مَن يُهلككم. قال: كيف يكون قليل الاصحاب مَن أوّل خيله في بلادك و آخرها في منابت الزيتون؟ و أمّا تخويفك إيانا بالقتل فإن لنا آجالاً إذا حضرت فأكرمها القتل و لسنا نكرهه و لانخافه، و قد حلف أن لا ينصرف حتي يطا أرضكم و يختم ملوككم و يُعطَي الجزيه. فقال: فإنّا نخرجه من يمينه و نبعث تراب ارضنا فيطاه و نبعث إليه ببعض أبنائنا فيخمهم و نبعث إليه بجزيه يرضاها. فبعث إليه بهديه و أربعه غلمان من آبناء ملوكهم، ثم أجازهم فأحسن، فقدموا علي قتيبه، فقبل قتيبهُ الجزيه و ختم الغلمان و ردهم و وطي التراب.
فقال سواده بن عبدالملك السَّلولي:
لا عيبَ في الوفد الذين بعثتهم للصين أن سلكوا طريقَ المنهج
كسروا الجفون علي القذي خوف الردي حاشا الكريم هُيبره بن مشموج
أدّي رسالتك التي استرعيته [استدعيته] فأتاك من حِنثِ اليمين بمخرج [لمخرج]
فأوند قتيبه هيبره الي الوليد، فمات بقريه من فارس[1]
ترجمه متن الكامل في التاريخ:
«آغاز سال نود و شش – بيان فتح كاشغر(یکی از شهر های چین در استان شین جیانگ) به دست قتيبه. در آن سال قتيبه كاشغر را قصد كرد و جنگجويان را با خانواده هاي خود كوچ داد تا خانواده ها را در سمرقند قرار دهد. چون خواست از رود بگذرد مردي را در معبر نهر گماشت كه از برگشتن سپاهان جلوگيري كند. مگر با داشتن پروانه عبور، پس از آن راه فرغانه را گرفت و بدرة عصام هم كساني فرستاد كه راه را هموار كنند تا به كاشغر برود و آن نزديك ترين شهرهاي چين بود (به عالم اسلام آن زمام) لشكري به فرماندهي كثير بن فلان براي فتح كاشغر فرستاد. او پيروز شد، غنايم بسياري به دست آورد و اسير گرفت. بر گردن اسراء داغ گذاشت (كه شناخته شوند) بعد رفت تا نزديك چين رسيد، پادشاه (خاقان یا فغفور) چين به او نوشت كه رسولي نزد ما فرست تا بر دين و آيين شما آگاه شويم. قتيبه ده تن برگزيد كه چرب زبان و زيبا منظر و دلير و خردمند و پرهيزگار و توانا باشند. دستور داد وسايل و كالا و رخت و لوازم خوب ديگر مانند خز و زر و زيور براي آنها فراهم كنند. يكي از آنها هيبره بن مشمرج كلابي بود. او با آنها گفت چون بر پادشاه وارد شويد شما به او بگوييد كه اين مرد سوگند ياد كرده كه برنگردد مگر آنكه كشور آنها را پايمال كند و داغ بر گردن بزرگان و شهرياران چين بگذارد و باج بگيرد، آنها رفتند و هيبره پيشواي آنان بود، چون وارد شدند پادشاه آنها را نزد خود خواند آنها رخت سفيد پوشيدند و به خود عطر ماليدند و زر و زيور بستند و به پا كفش و بر تن ردا گرفتند و بر پادشاه وارد شدند كه بزرگان قوم نزد او بودند، آنها نشستند و پادشاه يا ديگري از حضار به آنها سخن نگفتند. آنها هم برخواستند و رفتند. پادشاه از همنشينان خود پرسيد آنها را چگونه ديديد؛ گفتند: ما يك گروه زن ديديم كه شهوت را برانگيختند. روز بعد پادشاه آنها را دعوت كرد. آنها عمامه بر سر و خز بر دوش گرفتند و نزد او رفتند. چون وارد شدند به آنها گفتند برگرديد. از ياران خود پرسيد آنها را چگونه ديديد؟ گفتند: آنها به مردان بيشتر شباهت دارند تا زنان. روز سيم، آنها را خواند. آنها سلاح بر تن گرفتند و كلاهخود ها را بر سر و زره ها را بر تن پوشيدند و شمشير ها و نيزه ها را در دست و كمان ها را بر دوش گرفتند و بر اسب ها سوار شدند و نزد پادشاه رفتند. پادشاه چين به آنها نگاه كرد. كوه هاي آهنيني ديد كه سوي او جنبيده، هجوم بردند، چون نزديك شدند نيزه ها را بر زمين فرو بردند و آستين ها را بالا زدند. بهآنها گفتند برگرديد، آنها نيزه ها را برداشتند و تاختند انگار در حال نبرد مشغول حمله و زد و خورد بودند. پادشاه از اتباع خود پرسيد آنها را چگونه ديديد؟ گفتند: هرگز مانند آنها نديده ايم. چون شب فرا رسيد پيغام داد كه رئيس خود را نزد من بفرستيد. آنها هم هيبره بن مشموج را فرستادند. چون وارد شد به او گفت، تو عظمت ملك مرا دانستي كه هيچ كس قادر به حمايت شما در قبال من نخواهد بود. اكنون شما مانند يك تخم (مرغ) در دست من هستنيد (عين عبارت) من چند چيز از شما مي پرسم اگر به من راست نگوييد من شما را خواهم كشت. گفت: بپرس، گفت: چرا روز اول و دوم و سيم بهان صورت و لباس در آمديد و مقصود شما از تغيير هيئت و لباس چه بود؟ گفت: لباس و زينت روز نخستين براي خانواده ها و زن و فرزند ما بود (كه بدان حال نزد آنها زينت مي كنيم)، لباس و هيئت روز دوم براي اين بود كه ما هنگامي كه آسوده باشيم نزد بزرگان و سالاران ما با همان وضع زيست مي كنيم. اما روز سيم كه ما در قبال دشمن بايد چنين باشيم. گفت خوب تدبيري به كار برده ايد، اكنون به رفيق (فرمانده) خود بگوييد برگردد من مي دانم كه عدة شما كم است و اگر برنگرديد من كساني را براي (نبرد) شما خواهم فرستاد كه همه شما را دچار هلاك و تباهي كند. گفتند: چگونه عده او كم باشد و حال اينكه مقدمه خيل(سواران جنگی) او در بلاد تو و آخر سواران او در بلاد زيتون است (سوريه و لبنان و یا آنکه بندر زیتون در چین)؟ اما تهديد تو به كشتن ما، بدان ما همه اجل معين داريم كه اگر فرا رسد بهتر نوع آن قتل است و ما قتل را بد نمي دانيم و از آن نمي گريزيم. (بعد همه حاضر شدند و گفتند) پيشواي ما (هيبره) سوگند ياد كرده است كه از اين جا نرود مگر اين كه كشور شما را پامال كند و گردن بزرگان و شهرياران شما را مهر (بندگي) كند و شما خود باج و جزيه را بدهيد. گفت: ما چارة سوگند او را مي سازيم. خاك كشور خود را زير پاي او مي گذاريم كه قدم بر آن بگذارد و پامالش كند بعضي از فرزندان خود را هم تحت اختيار او مي گذاريم كه مهر بر گردن آنها بزندو جزيه هم مي دهيم و آن مبلغي باشد كه او را خشنود كند. پس از آن هديه (مالي ) تقديم كرد. چهارتن از شاهزادگان را نزد او فرستاد كه علامت بر گردن آنها گذاشت. نسبت به همه نيكي كرد. آنها نزد قتيبه باز گشتند. قتيبه هم جزيه را پذيرفت و چهار شاهزاده را مهر گردن زد و پا بر خاك چين (كه براي او حمل شده بود) نهاد و چهار شاهزاده را برگردانيد. (عبارت مؤلف مختلط و مبهم مي باشد زيرا در آغاز آن تصور مي شود كه هيبره فرمانده يا پيشواي نمايندگان آن پيشنهاد را كرده و بعد بدون توضيح نام قتيبه به ميان مي آيد كه او خواسته پا بر خاك چين گذارد و شاهزادگان را مهر بندگي بر گردن نهند و الي آخر. همچنين پذيرفتن هيبره به تنهايي كه بعد در خطاب از فرد تجاوز و جمع را ياد كرده است. آنچه مسلم است پيشناد و يا تكليف و تهديد از قتيبه بوده است و ما نخواستيم در عبارت مؤلف تصرف كنيم ناگزير به اين توضيح مي پردازيم). سواده بن عبدالملك سلولي در اين باره گفت:
«لا عيب في الفد الذين بعثتهم .... » يعني، هيئت نمايندگي كه تو آنها را به چين فرستادي عييب و نقص نداشت آنها راه راست پيمودند. آنها از فرط بيم چشم ها را بستند و از مرگ ترسيدند (و تسليم شدند) غير از آن مرد كريم هيبره بن مشمرج (كه از مرگ نترسيد). او رسالت و پيغام تو را (اي قتيبه) ادا كرد و تو را از تنگناي سوگند بيرون آورد (اين شعر هم تصريح كرده كه قتييبه پيشنهاد و تهديد كرده بود نه هيبره)
و چون نمايندگان نزد قتيبه باز گشتند، قتيبه، هيبره را نزد وليد (به نمايندگي) فرستاد و او در عرض راه در پارس (فارس) در گذشت.»[2]
[1] عزالدين ابي الحسن علي بن ابي الكرم محمد بن محمد بن عبدالكريم بن عبدالواحد الشيباني المعروف بابن اثير، الكامل في التاريخ، جلد 5، صفحات 5 و 6 و 7
[2] عزالدين علي بن اثير – كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران – جلو سوم، ترجمه عباس خليلي جلد هفتم صفحات 199 تا 202. لازم به ذكر است كه جلد سوم شامل مجلدات هفتم، هشتم و نهم مي باشد.
فتح کاشغر توسط قتيبه
در كتب تاريخي به فتح قتيبه اشاراتي شده است و توضيحاتي آورده اند كه در اينجا دو نمونه را می آوریم.
فرار گروهي از علويان از شكنجه و فشار بني اميه به چین
در كتاب علل پيشرفت اسلام و انحطاط مسلمين چنين آمده است كه:
«در سال 713 و 726 بين طرفين، هيئت هايي مبادله گرديد و گروهي از علويان نيز كه از شكنجه و فشار بني اميه فرار كرده بودند پيش از سال 750 به چين رفتند و در آنجا اقامت گزيدند.»[1] مؤلف به سال 712 اشاره مي كند كه ماجراي فتح قتيبه نيز در همين تاريخ است البته مؤلف اشاره مي كند كه بين طرفين، هيئت هايي مبادله گرديد لذا حقير احتمال مي دهم كه قبل از فتح قتيبه بين دو طرف آمد و شدهايي بوده است.
همخوانی تاریخ طبری راجع به نظر منتخب
طبري در اين موضوع آورده است كه:
«و لما عبر خاقان النهر و عبرت معه حاشيه آل كسري أومن أخذ نحو بلخ منهم مع يزدجرد لقوا رسول يزدجرد الذي كان بعث الي مالك الصين و أهدي اليه نعه و معه جواب كتابه من مالك الصين فسألوه عما وراءه فقال لما قدمت عليه بالكتاب و الهدايا كافأنا بما ترون و أراهم مدينه و أجاب يزدجرد فكتب إليه بهذا الكتاب بعد ما كان قال لي قد عرفت أن حقا علي الملوك علي من غلبهم فصف لي صفه هؤلاء القوم الذين أخرجوكم من بلادكم فأني أراك تذكر قبه منهم و كثره منكم و لايبلغ أمثال هؤلاء القليل الذين تصف منكم فيها أسمع من كثرتكم إلا بخير عندهم و شر فيكم فقلت سلني عما أحببت فقال أيوفون بالعهد قلت نعم قال و ما يقولون لكم قبل أن يقاتلوكم قلت يدعوننا إلي واحده من ثلاث إما دينهم فإن أجبناهم أجرونا مجراهم أو الجزيه و المنه أو المنابذه قال فكيف طاعتهم أمراء هم قلت أطوع قوم لمرشدهم قال فما يحلون و ما يحرمون فاختبر نه فقال أيحرمون ما حلل لهم أو يحلون ما حرم عليهم قلت لا قال فإن هؤلاء القوم لا يهلكون أبداً حتي يحلوا حرامهم و يحرموا حلالهم ثم قال أخبرني عن لباسهم فاخبرته و عن مطاياهم فقلت الخيل العراب و وصفتها فقال نعمت الحصون هذه و صفت له الإبل و بروكها و ابنعاثها بحملها فقال هذه صفه دواب طوال الأعناق و كتب له إلي يزدجرد أنه لم يمنعني أن أبعث إليك بجيش إليك بجيش أوله بمرو و آخره بالصين الجماله بما يحق علي و لكن هؤلاء القوم الذين وصف لي رسولك صفتهم لو يحاولون الجبال لهدوها و لو خلي لهم سربهم أزالوني ماداموا علي ما وصف فسالمهم و ارض منهم بالمساكنه و لا تهجهم مالم يهجوك»[1]
ترجمه متن طبری:
چون خاقان از نهر گذشت، اطرافيان خسرو (آل كسري) كه به بلخ آمده بودند همراه وي روان شدند و به فرستاده اي كه يزدگرد سوي شاه چين روانه كرده بود و با وي فرستاده بود برخوردند كه پاسخ پادشاه چين را به نامه يزدگرد همراه داشت و از او پرسيدند: چه خبري بود؟
گفت: وقتي نامه و هديه ها را پيش وي بردم اين چيزها را كه مي بينيد به ما عوض داد. هديه شاه چين را به آنها نشان داد و گفت: اين نامه را به جواب يزدگرد نوشته و به من گفت: مي دانم كه بايد شاهان، شاهان را بر ضد غالبان ياري دهند. وصف اين قوم كه شما را از ديارتان بيرون كرده اند بگو كه شنيده ام، از كمي آنها و بسياري خودتان سخن كردي، غلبة امثال اين گروه كم بر شما كه گفتي بسيار بوده ايد به سبب صفات خوب آنها و صفات بد شماست. هر چه خواهي بپرس.
گفت: آيا درست پيمانند؟
گفتم: آري.
گفت: پيش از آنكه جنگ آغاز كنيد با شما چه گويند؟
گفتم: ما را به يكي از سه چيز مي خوانند: يا دينشان، كه اگر پذيرفتيم ما را همانند خودشان مي دانند، يا جزيه و حفاظت، يا جنگ.
گفت: اطاعت آنها از اميرشان چگونه است؟
گفتم: از همه كسان نسبت به سالار خود مطيع ترند.
گفت: چه چيزي را حلال مي دانند و چه چيزي را حرام؟ به او گفتم.
گفت: آيا چيزي را كه بر آنها حلال شده حرام مي كنند يا چيزي را كه بر آنها حرام شده حلال مي كنند؟
گفتم: نه.
گفت: اين قوم تباه نمي شوند تا حلالشان را حرام كنند و حرامشان را حلال كنند.
آنگاه گفت: لباسشان چگونه است؟ به او گفتم.
از مركوبشان پرسيد.
گفتم: اسبشان عربي است و وصف آن بگفتم.
گفت: چه نيكو قلعه اي است آنگاه وصف شتر را كه با بار مي خوابد و مي چرد با وي گفتم.
گفت: اين وصف چهارپايان گردن دراز است.
آنگاه به يزدگرد نوشت:
«اگر سپاهي سوي تو نمي فرستم كهآغاز آن به مرو و آخرش به چين باشد، به سبب آن نيست كه از تكليف خويش غافلم. ولي اين قوم كه فرستادة تو وصفشان را با من گفت، مادام كه چنين باشند، اگر آهنگ كوه كنند آن را از پيش بردارند و اگر فراهم باشند مرا نيز از جاي ببرند. باآنها صلح كن و خشنود باش كه با هم به يك ديار باشيد و مادام كه تو را تحريك نكنند تحريكشان مكن».»[2]
در تاريخ طبري اين ماجرا در سال 22 هجري نقل شده است (642ميلادي) و مرزبان يزدگرد در دربار چين در سال 638 ميلادي حضور داشته است كه با در نظر گرفتن سختي مسير خشكي جاده ابريشم تاريخ هاي ذكر شده قابل قبول است.
براي مسير خشكي سه راه وجود داشته يكي از كشمير- يكي از ختن و ديگري از مغولستان مي باشد.[3]
[1] طبري ،ابو جعفر محمد بن جرير ، تاريخ الطبري المعروف بتاريخ الامم و الملوك، ج 3، صفحات 249 و 250
[2] طبري ،ابو جعفر بن جرير ، تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري) جلد 5 ترجمه پاينده،ابوالقاسم ، صفحات 2003 تا 2005
[3] در باب اول خطاي نامه در بيان راه هاي خطاي اين سه مسير آورده شده است.
نظر منتخب تاریخ ورود اسلام به چین
نظر هشتم را كه آقاي فنگ جين يوان معتبر مي دانند را آقاي داود سي تينگ نيز در مقاله خود در كتاب استاد شهيد مطهري اشاره نموديم معتبر مي داند. آقاي رضا مراد زاده در كتاب چگونگي نفوذ و گسترش اسلام در چين از ترجمه كتاب تاريخ گسترش اسلام «سرتوماس آرنولد» نيز ماجرايي را تعريف مي كنند كه آن هم با تاريخ نظر هشتم همخواني دارد چنين آورده اند كه:
«پس از آنكه يزدگرد پادشاه ساساني به هلاكت رسيد پسرش پيروز (فيروز) از چين براي مبارزه با مسلمانان كه كشور وي را فتح و تصرف كرده بودند استمداد جست، ولي امپراطور چين به وي پاسخ داد كه ايران با چين زيادتر از آن فاصله دارد كه وي بتواند ارتش مورد لزوم را به آنجا اعزام دارد ولي گفته شده است كه امپراطور چين سفيري به دربار عرب اعزام داشت تا در مورد شاهزاده فراري وساطت و توصيه كند. امپراطور چين احتمالاً از سفير خود خواست تا در قدرت و وسعت حكومت جديدي كه در غرب به وجود آمده بود (حكومت مسلمانان) تحقيق و بررسي كند. گفته شده است كه خليفه عثمان نيز يك فرمانده عرب به همرهاي سفير چين در بازگشت به چين در سال 651 ميلادي اعزام داشت و اين اولين نمايينده حكومت اسلامي با احترام تمام از طرف امپراطور ي چين پذيرفته شد.»[1]
خلاصه جمع بندي ورود اسلام به چين در نظريات متفاوت
جناب آقاي ابراهيم فنگ جين يوان در كتاب خود[1] دسته بندي جالبي را براي ورود اسلام به چين آورده اند و بعد از آن دسته بندي نظر هشتم را خود انتخاب نموده اند. اين نظر را اغلب مورخان نيز قبول دارند و به ورود اسلام در اين زمان به چين مطالبي را آورده اند. در ذيل دسته بندي را ملاحظه بفرماييد:
1- در نيمه اول دوران سلسله سويي (600- 581 ميلادي) و يا هفت سال اول آن (587 ميلادي)
2- در نهمين سال امپراطور ي دايه از سلسله سويي (612 ميلادي)
3- در دوازدهمين سال امپراطور ي دايه از سلسله سويي (613 ميلادي)
4- در دوران امپراطور ي ووده از سلسله تانگ (626- 618ميلادي)
5- در دومين سال امپراطور ي جن گو اَن از سلسله تانگ (628ميلادي)
6- در سومين سال امپراطور ي جن گو اَن از سلسله تانگ (629ميلادي)
7- در ششمين سال امپراطور ي جن گو اَن از سلسله تانگ (632ميلادي)
8- در دومين سال امپراطور ي يونگ وي از سلسله تانگ (651ميلادي)
9- در دومين سال امپراطور ي جين يون از سلسله تانگ (711ميلادي)
10- در دوران امپراطور ي مين خوان از سلسله تانگ (755-712ميلادي)
11-در دورة امپراطور ي سوجونگ از سلسله تانگ (761-756ميلادي) و يا پس از امپراطور ي داَي جونگ (766-762 ميلادي)
12-بعضي حداكثر در قرن هفتم ميلادي و حداقل در قرن پانزدهم ميلادي را نيز جداگانه گفته اند.[2]
توضیحی راجع به تبلیغ اسلام پیامبر(صلي الله عليه و آله)
همانطور كه مي دانيد پيامبر (صلي الله عليه و آله) در سال 570 ميلادي به دنيا آمده اند و تقريباً در سال 609 ميلادي به پيامبري مبهوث شده اند در اين چهل سال پيامبر اسلام تبليغ اسلامي نكرده اند (اسلامي نبوده كه تبليغش كنند) و بعد از مبعوث شدن نیز سه سال فقط مخفيانه تبليغ مي نمودند و تا زماني كه در مكه بودند سفيري به هيچ كشوري اعزام نكرده بودند با اين حساب هايي كه در دستمان هست و با نگاه به بعضي از تاريخ ها اشتباه بودن آنها آشكار مي گردد و فقط مي توان گفت كه خود چينيان احتمال دارد از ظهور اسلام مطلع شده باشند و اين مطلع شدن آنها از ظهور اسلام را اگر بپذيريم دليل بر نفوذ اسلام در چين نمي شود.
[1]همانطور كه قبلاً در پاورقي اشاره شد كتاب مذكور中国的伊斯兰教نام دارد كه ترجمه آن «اسلام چين» مي شود ولي آقاي (محمد جواد اميدوار نيا) عنوان « فرهنگ اسلامي ايراني درچين» بر آن انتخاب نموده اند و آقاي (محمود يوسف لي هواين) به عربي ترجمه نموده و عنوان «الاسلام في الصين» را بر آن گذاشته اند.
[2] فنگ جين يوان مترجم محمد جواد اميدوار نيا صفحه 6
دو داستان شایع ورود اسلام به چين
در بين مسلمانان چين براي ورود اسلام به چين، داستان هاي متعددي وجود دارد كه دو تا از اين داستان ها را در اين جا مي آوريم.
داستان اول:
شبي امپراطور "ين جين" از سلسله سوئي ستارة بسيار تاباني را در آسمان مشاهده كرد فرمان داد تا اختر شناسان دربارة سعد و نحس آن برسي كنند. اختر شناسان گفتند: اين نشانة پديد آمدن و ظهور رهبري بزرگ در كشور تاشي است. امپراطور سفيري از كشور تاشي اعزام داشت تا در اين مورد تحقيق كند. سفير پس از يك سال سفر دور و دراز در بيابان ها به كشور تاشي رسيد. او هنگام ملاقات با (حضرت) محمّد [صلي الله عليه و آله] پيامبر اسلام، از ايشان براي سفر به چين دعوت به عمل آورد. حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله) ضمن تشكر به سفير گفت: شخصاً به دلايل مختلف قادر به انجام اين سفر نيست، اما چهار نفر از متقيان بزرگ را همراه او اعزام خواهد داشت. يكي از اين چهار نفر سعد ابي وقاص دايي پيامبر بود. سفير چون با عدم پذيرش دعوت از طرف حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله) روبرو گرديد تصويري از چهرة ايشان كشيد[1] و در باز گشت به چین ضمن تقديم آن به امپراطور ، چهار فرستاده را نيز معرفي كرد.
امپراطور پس از ملاحظة شمايل حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله) و شنيدن گزارش سفر بسيار خرسند شد و دستور داد تصوير را در قصر بياويزند و خواست در برابر آن زانو زنند. سعد مانع اين كار گرديد و هنگامي كه امپراطور علت ممانعت را پرسيد، جواب داد:
« حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله) به ما فرموده است در برابر هيچ تصويري سجده نكنيم، زيرا در زمين و آسمان تنها كسي كه شايستة سجده است خداي يگانه و توانا است.»
امپراطور پس از شنيدن اين سخنان، به دفعات آموزش حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله) را مورد تمجيد و تحسين قرار داد، از سعد و ديگران خواست در برابرش زان نزنند و در بندر كانتون براي آنها مسجدي ساخت كه به منظور نشان دادن خاطرة احترام آميز نسبت به حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله) پيامبر اسلام، آن را مسجد يادبود پيامبر ناميدند.
بعدها سعد به علت بيماري در چين درگذشت و در كانتون به خاك سپرده شد. او را متقي اول نام نهادند. متقي دوم مقر اسلام را به شهر يانگجو منتقل ساخت، متّقيان سوم و چهارم به شهر چواَن جو رفتند و در همان جا مدفونند.[2]
داستان دوم:
در دوران امپراطور ي"تاَي جونگ" از سلسله تانگ شبي امپراطور خواب ترسناكي ديد. او در رؤيا ديد كه هيولايي به سويش حمله ور شد، درست در هنگام بروز اين خطر مرد بلند قدي كه ردايي سبز در بر و پارچة سفيدي بر سر داشت و تسبيحي را در دست مي چرخاند، هيولا را فرار داد و خطر را دفع كرد.
روز بعد، امپراطور مشاوران و وزراي خود را احضار كرد و از آنها تأويل خواب را خواست. يكي از آنها گفت هيولا نشانة آشوب، خيانت و توطئه است و مردي كه پارچة سفيد بر سر داشته پيامبر بزرگ مردم تاشي است.
اعليحضرت با برخورداري از الطاف پيامبر در عالم رؤيا، از بحران سياسي در امام خواهد بود و تا مدت هاي مديد آرامش خواهد داشت.
پس از آن، امپراطور سفيري از ميان مشاوران خود به كشور تاشي فرستاد و از حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله) خواست كساني را براي نشر دين خود به چين اعزام دارد. حضرت محمّد (صلي الله عليه و آله) با اين درخواست موافقت كرد و سه نفر از اصحاب را مأمور سفارت در چين ساخت. متأسفانه دو نفر از آنها در راه درگذشتند و در گذرگاه شين شين به خاك سپرده شدند.
فقط يكي از آنها به نام وقّاص به سلامت به چين رسيد و در اقامتگاه دولتي مهمانان خارجي در پايتخت اسكان داده شد.
وقّاص پس از اقامت در چين، اغلب در خانه بود و به ندرت خارج مي شد و به عبادت اشتغال داشت. روزي امپراطور به طور ناشناس، در لباس كارمندي معمولي به ملاقات او رفت و ديد او رو به مغرب نشسته و با خلوص كامل مشغول قرائت قرآن است. پس از آنكه قرائت به پايان رسيد قرآن را با احترام روي رحل قرار داد(آیا آن زمان قرآن حالت کتابی داشت که روی رحل قرار داده شود؟)، با لبخندي به سوي در به استقبال آمد و گفت: امپراطور تانگ، بفرماييد داخل و بنشينيد، ببخشيد كه دير به پيشواز آمدم.
امپراطور با تعجب پرسيد چگونه دانستي كه من امپراطور هستم؟
وقّاص لبخن زد، اما پاسخ نداد.
پس از آن هر دو دست در دست نشستند و به صحبت پرداختند. امپراطور به منظور ارزيابي دانش او، پشت سر هم سؤال مي كرد و مسائل مشكل را مطرح مي ساخت و وقّاص بي درنگ و بي نقص پاسخ مي داد. امپراطور نه تنها اجازه داد وقّاص در شهر چانگ اَن[3] اقامت كند، بلكه اجازة تبليغ دين اسلام را نيز به او داد. پس از چند سال وقّاص به ياد وطن افتاد و اجازه بازگشت خواست، اما امپراطور امتناع كرد. پس از مدتي باز تقاضاي مراجعت به ديار خود را مطرح ساخت. امپراطور دستي به ريش خود كشيد و زمزمه كرد: اين مرد مي خواهد باز گردد، امروز مي خواهد باز گردد هميشه در صدد باز گشت است. بايد تدبيري انديشيد و او را نگاه داشت. از آن موقع بود كه نام هوئي هوئي[4] عموميت يافت.
سرانجام امپراطور ترتيبي داد كه يك دختر زيبا به ازدواج وقّاص در آيد و او با اين تدبير، سروسامان يافت و از بازگشت منصرف شد و عمر خود را به خدمت در چين گذراند.[5]
همانطور كه مي بينيد خواب ديدن و يا ديدن ستارة تابان قابل قبول است و مي شود توجيه نمود ولي ادامه داستان ها در آن تاريخ غير قابل قبول است و سعد بن ابي وقاص نيز چنين سفري نداشته و در مدينه مرده است و قبرش هم در مدينه است. شخصي با نام سعد يا وقاص اگر باشد و منظور سعد بن ابي وقاص نيست و محل تأمل است كه احتمال دارد در زمان خليفه سوم كسي از طرف سعد براي تجارت رفته باشد و آنجا خود را چنين معرفي نمايد و يا اين كه اصلاً چنين چيزي نبوده و مسلمانان چين براي خود چنين داستان هايي ساخته اند.
[1] چينيان به صورتگري مشهورند:(نه از نقاش چين هرگز چنين صورتگري آمدSنه اين ناز و كرشمه از بتان آذري آمد)*
* شعر از امير خسرو دهلوي !نگر: چين و ارتباطات ايراني – اسلامي (مجيد هادي زاده) صفحه 187
[2] فنگ جين يوان (جاي نوشتن لغات چيني) ترجمه محمد جواد اميدوار نيا صفحات 3 و 4، ترجمه اين كتاب اسلام چين مي شود ولي مترجم عنوان فرهنگ اسلامي و ايراني در چين را بر آن بر گزيده اند.
[3] شي اَن امروز كه در آن روزگاران پايتخت بود.
[4] به مسلمانان چيني هوئي مي گويند هر چند امروزه يكي از اقوام مسلمان چيني مي باشد(10 مليت مسلمان در چين داريم)
[5] فنگ جين يوان ، ترجمه محمد جواد اميدوار نيا – صفحه 4 و 5
تاریخ ورود اسلام به چين
درباره زمان ورود اسلام به چين نظريات متعددي وجود دارد. در منابع چيني، فارسي و عربي نيز زمان ورود اسلام به چين متفاوت اعلام شده است. تا جايي كه در بعضي از منابع چيني و سنگ نوشته هاي چيني زمان ورود اسلام به چين به قبل از اسلام بر مي گردد! يعني به زمان كودكي پيامبر برمیگردد!!!البته بعضي از اين نظريه ها كه زمان ورود اسلام را به قبل از بعثت مي رسانند مي تواند قابل توجع باشد ولي با نظر به كل داستان ورود اسلام به چین در این نظریه ها، انسان به وضوح به خلط داستان ها پي مي برد و به اشتباه در اسماء به كار رفته پي مي برد. حقير براي تبرك از كتاب استاد شهيد مطهري كه در كتاب " خدمات متقابل اسلام و ايران "درباره نفوذ و توسعه اسلام در چين پنج صفحه اي نگاشته اند.[1] مطالبي مي آورم كه انشاء الله روح آن استاد شهيد در این تحقيق ياريم بنمايد. ايشان با اشاره به كتاب كنت مورگان[2] و مقاله «فرهنگ اسلامي در چين»[3] كه از توسعه اسلام و دوران آن در چين بحث مي كند و با استناد به كتاب تاريخ كهن دودمان تانگ چين مي نگارد كه دومين سال امپراطور ي يونگ وي از سلسله تانگ (651 ميلادي 31 هجري) فرستاده اي[4] از عربستان به دربار خاقان چين[5] آمد و هدايايي با خود آورد و اين فرستاده گفت كه دولت ايشان سي و يك سال قبل تأ سيس يافته است. استاد شهيد با ابراز اينكه اگر اين جريان واقعيت داشته باشد آغاز نفوذ اسلام توسط خود اعراب مسلمان در چين صورت گرفته است در ادامه مي افزايند كه :
«از اين جريان بگذريم اسلام به وسيله سوداگران مسلمان كه بسياري از آنها ايراني بوده اند[6] در چين نفوذ يافته است.»[7]
[1] مطهری،مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ايران، صفحات 425 تا 430
[2] كنت مورگان ، اسلام، صراط مستقيم ، ترجمه سيد مهدي امين ، صفحات 420 تا 423
[3] اين مقاله به قلم آقاي داود سي تينگ نگارش يافته است . آقاي داود سي تينگ آن چنانكه در مقدمه كتاب اسلام، صراط مستقيم معرفي شده است عضو كنسولگري جمهوري خلق چين در بيروت مي باشد (اكنون فكر نمي كنم آنجا باشند) و قبل از عزيمت به گيوان، پيشواي جامعه مسلمين چين بود. تحصيلات خود را در دانشگاه الازهر به پايان رسانيده و عهده دار پست هاي سياسي مهمي از جانب دولت چين بود و از سخنوران مسلمانان چين محسوب مي شود.
[4] در اين متون از عربستان با عنوان تاشي ياد مي شود و امروزه بهآن شَتَ اَلَجُوا مي گويند.
[5] خاقان چين زمان مغول به بعد مورد استفاده مي شد امپراطور يا فغفور (بقپور) را قبلاً استفاده مي كردند و منظور از فغفور يا بقپور فرزند آسمان است و آسمان در اين جا منظور خداست كه از خدايان چيني حساب مي شد
[6] در ادامه به دهكده پارسيان اشاره خواهم نمود كه مؤيد نظر استاد شهيد مطهري مي باشد.
[7] شهيد مطهري، خدمات متقابل اسلام و ايران – صفحه 427
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبینا محمد المصطفی و آله الطیبین الطاهرین سیما مولانا امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیهم آلاف التهیه و الثناء)
یک خاطره شیرین تبلیغی :
برای دیدن خوا سی گنبه در شهر لین شیه استان گن سو (چین) رفته بودم
به محض ورود مسلمانی جلو آمد و بعد از احوال پرسی رو به بنده کرد و فرمود اهل سینجیانگ هستی؟ عرض کردم ایرانی هستم که مرا به شدت بغل کرد و بوسید و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود فرمود ایرانیان از نسل پیامبر(صل الله علیه و آله) هستند. محبین اهل بیت علیهم السلام در این شهر در کناره گنبه ها فراوانند.
بعد از خداحافظی از ایشان یه طرف داخل گنبه حرکت کردیم در داخل گنبه مادر بزرگی در حالی که قران و کتابی که مدح اهل بیت در آن نوشته شده بود داخل شد و سلام کرد و بعد از احوال پرسی بنده را یا اسراربا اصرار زیاد به خانه خود دعوت نمود و می فرمود که میخواهد ینده همسرشان را زیارت کنم
چون تازه اذان را گفته بود از ایشان اجازه خواستم که نماز را بخوانم و بعد به خانه شان یریم ایشان فرمودند منتظر میمانند.
به نمازخانه گنبه رفتیم و نماز را خواندیم و با مسلمانان و طلبه های آنجا عکس گرفتیم و بعد یکی از دوستان را فرستادیم که ببیند آن مادربزرگ رفته یا نه بعد از چند لحضه مادر بزرگ آمد و ما را به طرف خانه خود راهنمایی کرد.کوچه های پشت گنبه ها را رد کردیم تا به خانه رسیدیم وارد خانه شدیم و همسرشان را در حالی که میز کوچکی در مقابلشان بود زیارت کردیم
(ایشان «ما خونگ جانگ» یکی از بزرگترین آخوندهای شهر لین شیه هستند)و بعد از احوالپرسی به مادر بزرگ گفتند که آلبوم را به ایشان بدهند در آلبوم تصاویری از سفرهایش
و قرآنی که کل قرآن را(سی جزء کامل) در آن با اسامی چهارده معصوم نوشته یودند را به حقیر نشان داد (در داخل صلوات کبیره کل قرآن (سی جزء کامل) نوشته شده است. ) این قرآن بیش از سی صد سال قدمت دارد و به صورت طوماری نوشته شده است.
در آخر با تشکر های فراوان از مادربزرگ خداحافظی نمودیم و رفتیم
در زیر تصاویری از آن را میتوانید مشاهده نمایید.
...
انشاءالله به ایران که برگشتم تصاویری از صلوات کبیره مسجد امام اصفهان (مسجدجامع عباسی) را هم برایتان خواهم گذاشت.
阅读更多...
下载 |
穆圣女儿法图麦--穆斯林的优秀楷模 |
45 | ||
下载 |
穆圣女儿法图麦--穆斯林的优秀楷模 白志所 |
46 | ||
下载 |
法图麦先知穆罕默德的女儿 |
47 | ||
下载 |
法蒂玛 |
48 | ||
下载 |
法 蒂 玛 |
49 | ||
下载 |
伊斯兰圣女法蒂麦 |
50 | ||
下载 |
伊斯兰圣女法蒂麦 |
51 | ||
下载 |
阿迪尔日所传达的信息 |
52 | ||
下载 |
伊斯兰教中的什叶派 |
53 | ||
下载 |
伊玛目 |
54 |
ان شا الله مادر جون زودتر خوب میشی ! دوباره با هم میریم بیرون شهر ، کنار مزار عمو جان حمزه ، و باز هم از رشادت های عمو و بابا تو جنگ بدر و احد برایم تعریف خواهی کرد ...
عمو جان ، عمو ، ای کاش اینجا بودی ، تا مثل گذشته ها که کسی جرات نگاه چپ به رسول خدا نداشت ، امروز هم کسی جرات نمیکرد نگاه کینه توزش را به دختر رسول الله بدوزد ...
مصلحت دین خدا ، مدتهاست دستهای بابا را بسته ...
عمو جان ، تا به حال بابا را اینگونه ندیده بودم ، از بعد سوختن درب خانه ، انگار پرو بال بابا هم سوخته ... گاهی وقت ها به دور از نگاه مادر ، یک گوشه میشیند و زانو هایش را بغل میکند و خیره میشود به درب خانه...
خدا را شکر عموجان ،! بابا همراه ما در کوچه نبود ... وگرنه!؟ ... وگرنه!؟ ...
ای کاش عمو جان قدم بلند تر بود ... بلند و بلند ...
هرچی رو پنجه های پاهایم فشار آوردم ، قدم به صورت مادر نرسید ...
شرمنده ام مادر ... شرمنده ...
اما قول میدهم مادر جان شرمندگیم را تا ابد از نگاه پدر در سینه ام پنهان کنم ، همانطور که تو میخواهی مادر
مطمئن باش مادر
مطمئن باش مادر همانطور خواهم بود که تو میخواهی
یکی انگار داره دل رو ، به یک جای غریبی میکشونه
اونکه با چادر خاکی ، گناهای همه را میپوشونه
انگاری دست خودم نیست ، انگاری داره دلم باز بهونه
چشم گریون ، مثل بارون ، میچکند اشک های من دونه دونه ...
و ما نیز مادر جان قول میدهیم همانطوری باشیم که تو میخواهی ...
به خاک های چادرت قسم ، یک نگاهم کن ... مادر جان
顶游网fA;~Jp6O
顶游网Mn&Fr QF]R2_
)q O@.OV0伊朗“永不别离”
&CR7?py6T'@0#Oe!h5x] o0电影中的纳德不希望移民国外,其中的原因,不仅有年老的父亲需要照顾,还因为对那片土地爱得深沉。在国人眼中,伊朗一直披着神秘的面纱,除了听说与西方世界关系紧张、石油丰富以外,没有太多的影响。其实,伊朗拥有几千年的悠久历史,曾经的波斯帝国繁荣一时,留下了众多极具价值的人文景观,此外,伊朗的自然旅游资源也十分丰富。接下来,就让我们一起去探秘这个神秘的国度吧。顶游网:Ih\d} {C5[0l
6[c mn"J r0
地理环境:
;tk8F$J[U:u7L0lF xf;bPj0伊朗位于亚洲西南部,国土面积约163.6万平方公里,是一个多民族的穆斯林国家,官方语言为波斯语,伊斯兰教(什叶派)为国教,通用货币为里亚尔,1美元约合14000里亚尔。国土绝大部分在伊朗高原上,是高原国家,海拔一般在900—1500米之间。主要河流有卡流伦河与塞菲德。世界最大的咸水湖里海的南岸属伊朗。伊朗气候四季分明,北部春夏秋季较为凉爽,冬季较为寒冷,南部夏季炎热、冬季温暖。
9{ W*ie!Vp0
6S:qK }H7F$Z0
vS2E%F"Bic|3h0伊朗土地的主调,不是虚张声势的苍凉感,不是故弄玄虚的神秘感,也不是炊烟缭绕的世俗感。有点神秘,也有点世俗,一切都被撮合成一种有待摆布的诗意。”底格里斯河与幼发拉底河孕育了辉煌的波斯文化,波斯女子神秘面纱背后那清冽的眼神和湿润的双唇,在永恒地诱惑着每一个到过或未到过伊朗的人们。顶游网f4p d/~ f*E z?@A
顶游网&pUNsi`Y*yi~ Q.B v伊朗旅游攻略:那些不得不去的地方顶游网t6L+mM!Q EO
]$D9WFU/O0德黑兰,你不知道的美
ZC5@,e1~a0顶游网/@1_5]3h*K1C1\A5e
b4m,X4f S0伊朗首都德黑兰,位于伊朗中部偏北,坐落在辽阔的伊朗高原北缘的厄尔布尔士山脉南麓,市区分布在一片平原上,城郊东、西、北三面为厄尔布尔士山脉和成弧形状的丘陵环绕。海拔1200米到1500米,面积300多平方公里,人口约1100万。德黑兰市区,街道宽阔,绿树成荫,现代化的建筑整齐新颖,其间夹杂着古香古色的清真寺、教堂等,使这座城市显得既古老又年轻。德黑兰的一个引人注目的特点是一年四季都盛开着各种鲜花,尤其是波斯人喜爱的玫瑰花到处开放。顶游网)O OG:@0L[ [{"Em$n
;KK*F4|,X:s0作为伊朗的首都,德黑兰有很多著名的景点很值得参观浏览:
^7C]~~o.c}!F0ZMg:P k1N;FB,@0自由纪念塔(AzadiTower)
6Vu [ rV,l {I(gW0
lq9} Bov%y0顶游网iQiim-nX
伊朗的自由纪念塔建于1971年,融合古代萨珊王朝建筑风格与伊斯兰建筑风格,为纪念伊朗帝国成立2500周年而建,是德黑兰市的一个象征。基本上来说和北京天安门一个性质,属于那种地标性建筑。下面是个博物馆。顶游网g7X)s5sV
miR&r%^2XdM0开放时间:上午9:00-12:00;下午14:00-17:00
a T0q-pF0顶游网;]e&I?|BiB }r门票:500里亚尔
H2Aej_b A4ji({9H04VD_WG:X^(F0伊玛目霍梅尼陵墓顶游网v7|F5t9k CjM,u
;c0L*md9O$_0
位于德黑兰市南,约8公里,旁边是伊朗革命烈士陵园。陵墓规模庞大壮观,以伊玛目霍梅尼陵殿为中心,四周不同的建筑和广场。这里每天都有很多前来瞻仰的人,为了方便游客,陵殿东西两侧的广场都可以进入陵殿内。伊玛目霍梅尼陵的建筑,融合了伊朗传统风格和现代建筑风格,用料之精美,据统计光是大理石就用了 85000平方米,最优美的大理石是广场个大门墙壁上的,因为这些大理石都刻有《古兰经》。顶游网2]7mX3FZ4]1G
顶游网0e}w;{te3)伊朗国家博物馆
6I%W'v G)N?*\})M00lT5Ow-G)e0位于德黑兰伊玛目霍梅尼大街与锡勇密梯尔路交叉处。博物馆分为两层,一层是伊朗史前文明的文物,二层是萨珊时代的文明。最值得看得,就是《汉谟拉比法典》,这是现今最古老的法典,记载了古巴比伦文明。顶游网N p&K6]-|#@
/N#w@O B)Z0开放时间:上午9:00-12:00;下午13:00-16:00顶游网5i.t9A#Q-Wl7o}-t6r
顶游网m$b.dW3D^[wd*sA巴列维王宫
9JULcF9z7Y2P4t{0顶游网b
O6[ieo.i1OX
位于德黑兰市北部山上,面积410公顷。王宫极尽奢华,沙发、桌椅、窗帘、吊灯均从国外进口,地毯图案精美、做工精细。王宫陈列了各国元首、政府首脑赠送的各种贵重礼品,其中有不少我国的手工艺品。伊朗伊斯兰革命后,伊政府将其中的7处宫殿辟为博物馆、展览馆,对外开放,主要有白宫、绿宫、母亲宫、军事博物馆、自然历史博物馆、细密画博物馆、考古博物馆。顶游网k*B"n;R?^0|
顶游网ku[tC德黑兰的公园
d:I2cDyJ$h+_/ZwL0$@Y3L.y8J |^/[6Fb0德黑兰有很多古老和现代的公园,是伊朗人休闲娱乐的去处。在德黑兰北边,几个不错的公园值得在德黑兰休憩的时候去逛逛。顶游网GtHP [.j oo
顶游网,dB*K+r+M;Yc:[
?
伊•劳莱公园:位于凯肖瓦尔兹大道北面,周边有博物馆和手工艺品市场,地毯博物馆和网球场,而且还有一座日本庭园。顶游网5zbB~WA/n6g K \8R
顶游网 zb3V X(a6P"Z夏特楞奇公园:位于德黑兰北面的奥居荡尼耶大街和达劳保德大街上。这里的园子有固定的棋桌,还有黑白相间釉砖铺成的小路。特别为下棋人建的两个隔开的大厅。
^:JE-?/{/[0^$pWZ,Y;@.K4v1p0伊•密莱特公园:位于瓦纳克广场北边沿着瓦里•阿斯勒步行即可。这是一座英式园林,园中开满了各种花卉,湖泊映着山丘,很是怡然。顶游网%?zb/{V{x!p6V
*^\-R6s;D\!w3x0卡尚,梦中追寻的风情小城
cqT-E*h*E#| A.~0顶游网ZkKP:X卡尚是伊朗盛产彩釉的地方,位于库姆去往克尔曼的路上,属于伊斯法罕省的主要城市之一。卡尚是一个大绿洲,除了盛产丝织品,彩釉,还有出名的加姆萨勒玫瑰园生产的香水。一个处处含香的小城,当然值得去的地很多,随着脚步一一领略。
m8]*}'rh;v$Dm J0:g R;UOC4yK0古老淳朴的村庄“奥布扬奈”
%Lvn}3g}%@K04g c6f+rRw{)m0这个村庄位于卡尚70公里外,卡尔卡斯山脚下美丽的独特的小村子。红色的房子,狭窄的小路,不同于城市里伊朗人的民族服饰,简单悠闲地生活,就是这里最美的景色。顶游网O `"T BA[ E1Qx
顶游网6Z)U)w3cW7YT W'qp
lj z1oG0史前遗址“塔丕•锡亚尔克”顶游网,m*@r;Q#D(jb#z@
顶游网%TW+K3lB
Ohim
顶游网@ koU'_.C
位于阿米尔•卡比尔大街。其实这只是一个看似山丘的一个文化遗址,出土了大量珍贵文物,很多保存在伊朗国家博物馆和巴黎卢浮宫。这些出土文物可追溯到公元前4世界,还有现在遗留在遗址上的一些刻在泥板上的文字。顶游网;W D+ZKA o
顶游网0M9~-Da3y(L&X+B4U国王的花园“费恩”顶游网.wX-nsM0tF
Q_7M~z0顶游网4P0A*dG2@V_Vu`
这是伊朗庭院保持最完好的一座,这座园子里有一年四季都喷涌的“苏莱曼尼耶”的泉源,供养着卡尚大部分水源。费恩原是为阿巴斯国王一世设计的,可追溯到 1000多年前。因为园子的赏心悦目让一直以来的很多王喜爱,所以保存的很好。去费恩可以乘出租车前往,或者在卡上乘坐公共汽车,经阿米尔•卡比勒大街和夏赫里瓦勒广场前往。顶游网G9M,z#NJsw9i kd
6p+j$ipS xn EL0开放时间:8:00-18:00顶游网"Fi(`V0I
c"P*_9H(|k0布鲁杰尔迪庄园
6R9qR]T.G(\*}Z~`0顶游网z!R9V[Jg:{:L
位于苏尔坦•阿米尔•阿赫默德区阿拉维大街。很多时候称为古宅,建于大约130年以前,这座私人庄园精雕细刻,精美的要人感叹。庄园里因为很多古画,多了浓厚的文化氛围。
Ud%Zuw!r)^0k7G!IO\@0开放时间:8:00-18:00顶游网E8o(K^(yb
顶游网Zx?+D&g:Y礼拜五清真寺顶游网hO%MX6zhG^%~
顶游网9OmfM di
w6M
顶游网H4RM3X+ip3z
这是卡尚最古老的建筑“礼拜五清真寺”,位于保保•阿福扎尔大街。这是塞尔柱王朝时的建筑,原是拜火教庙宇,后改为伊斯兰教。建筑上的文字证明了它古老的地位。
z,H7t3rC+CL0顶游网Ya2D&]gB开放时间:8:00-18:00
2pO~kf&z0顶游网;fT ~l,MK0`伊斯法罕,视觉的享受,你看不见的奇迹
i Xc(PB7rp,C0e0顶游网E\(Jb*h;v \伊斯法罕:是伊朗第二大城市,位于扎格罗斯山和库赫鲁山的谷地中,扎因代河畔。始建于阿黑门尼德王朝时期,多次成为王朝首都。也是最具有阿拉伯风情的城市,这座城市因为扎因达鲁河流过,所以有数不清的桥,大大小小,而且每座桥都很精致。是出自波斯精湛设计师之手。伊斯法罕的美,就如那句:世界之半。迷恋上这座城。顶游网%FY o%f8h Y3km
,d p l:w9m-z9oo0伊斯法罕半天下,自然是不可错过众多经典地方。顶游网qLY5pI5?"{G
Yj-h(vJ#].Z0伊玛目广场:
TL3R9O4Qm0UL/p jG)d0又称伊斯法罕皇家广场,一个面积达8万平方米的广场,有着经典之作的建筑和文化。四周两层的连环拱廊,商铺一家接一家,波斯的手工艺品众多:铜器,绘画,首饰。顶游网?B A,sK6a$R_$t7`5`
5Yxz3T_Ri1W)JG0谢赫•卢特夫劳清真寺:顶游网/Hr2q8Yr
顶游网 ~)sN
f!yE6x
位于伊玛目广场东面。是一座精美的宗教建筑,始建于1602年,完工于1619年。是阿巴斯国王为黎巴嫩学者谢赫•卢特夫劳而建。巨大的圆顶,深蓝色的墙饰配以柔和的阿拉伯图案,真的美轮美奂。顶游网4\6Ih x5Vd!JGt
顶游网#TcY#Aoj;Y'F.N伊玛目清真寺:顶游网C9R xBoC
\t-AI Nu
wB0顶游网l o+P Dsj X7s&@^a
2L1J-@B+e/c-o"p-K2q0也称为“国王清真寺”。位于伊玛目广场北面。这是世界上最使人惊讶的建筑物之一,始建于1612年,直到1638年竣工。建筑风格,技术,都达到了最高峰。它高达30米两个位于侧边的迈纳勒(宣礼塔)高达42米。
Y8c ~(Q)QF1L0顶游网&Jp(@(h| |"W阿里•考普宫:
3z/j%V Qz4]_0顶游网j1t7Oy#C*I7VBm
特殊的建筑风格,建造了一个“伊旺”最大的厅中两个圆顶,内高38米,外部高52米,这样空出来的12米起到回音的作用的空室,可以使在“米哈拉布”做演讲的声音在整个清真寺都可以听到。外部的华丽,让人抬头仰望着欣赏,这是多么让人惊叹的建筑。顶游网3bWW%Z*vl%o(^*Cp
g l:f/?~x0迈纳勒•琼邦:
M+F jC`4N8N0顶游网m5YwA*NbLCQ4Gb3Y:h?
顶游网!L3EBb1_dt7n]-\4L
6F.Nn"Ob#ND|1big%S(F0更习惯叫做“摇晃塔”,本是一座陵墓,位于伊斯法罕城西约6公里处。塔身的“伊旺”会晃动,这座建于14世纪的“摇晃的宣礼塔”至今经历了700多年仍然屹立。顶游网)T Yb,y't k
hj DlSU6Z,_D0开放时间:8:00-17:00
_I4fx6k,H0#gCo"n|Q0三十三孔桥:
;dpOm!N#J3v*oe,Hc0顶游网_h6]S3g
顶游网 UHo byMz5j
修建于1599年到1602年。这座桥有33拱,长298米。在修建之初,这座桥既承担了桥梁的功能,同时又是大坝,尤其在旱季将珍稀的水拦截下来。桥拱呈伊斯兰建筑典型的桃形。桥的中间可以通行车马,现在只是用作步行桥了。中间的桥面被侧面两排三米高的墙面所夹裹,墙面上每隔两三米就有一扇弧形门,墙外侧还有一米左右的空间,可供行人走动,桥的两侧各有一条这样的走廊,贯通两岸。夜色下的三十三孔桥,散发出别样的风情,引得人驻足。顶游网(T4?.CEy"[
W?^ yKf0四十柱宫:顶游网 kG:u|F$yy
顶游网
z}_3I(a#c
0}&b7uT(q*{0是一座纯波斯风格的建筑,宫殿由20根精细柱子撑起阳台,与前面水池相映,形成40根柱的影响,所以叫做“四十柱宫”。宫殿内壁上的画像确实难得的珍品。也诉说着历史。顶游网 [-Cx cCgq5d$Kn;~
7|kv3`p n9\0亚兹德,你不曾见过的特色城市顶游网$O2F.mu j)k-B
顶游网-Vy"utYy?亚兹德:伊朗亚兹德省的省会。这个记载着马可波罗来过的城市,在7000年来一直有人居住,是不是最古老的城市不能确定,但是它却真的很古老。亚兹德夏天高达50摄氏度,冬天又极度寒冷,人们就把房子建在地下,这就是亚兹德独特的地方。因为房子建在地下,所以这里的人发明了叫作风塔的建筑来乘凉,也衍生了坎儿井的出现。这里并燃烧着拜火教的圣火。顶游网4]R!R J7@"` U C
顶游网tp8I+t C8hJ JQUx4Mf+H0顶游网1A Q:i`0Lap?c风塔:顶游网a"e${&L$}q4P
亚兹德的标志性建筑,每一个建筑上面都会有2-5个风塔,在这个城市里面,建筑上面都是风塔林立。当地人利用风塔的通风口,像船上的空气通风口一样,能使房屋下层得益于这个建筑设施。
;YB&sHc:a l6jE0x4a@Q0x8o0坎儿井:
&w `6sZ6RUka0顶游网h4o&Y)}R1do^-Ln:O
伊朗人挖掘坎儿井有2000年历史。坎儿井是在高温地区,沿着自然坡度在地下十数米深处修建暗渠,这样山地的雪水融化可以通过暗渠流下,在50摄氏度高温下减少水份蒸发,每经过一段距离即从地面打竖井深入到水渠,居民可以取水饮用和灌溉。顶游网l$fU`ux
顶游网^2^ Y5m2FE+r亚兹德人利用坎儿井的水流驱动水车磨面,也利用坎儿井水渠穿过地下房屋,在地下房屋中形成自然流动的水渠,结合风塔在地下形成一个有着美妙空调的房间。
#T!YW o ? e0顶游网5x5uW2N S N+_ td3`.s阿米尔•乔赫马克清真寺:顶游网-xeK N5m4W
7Dc.u$N _0顶游网6o:e/j+g2Oy[U1W
顶游网c@K)K<HHzi
位于亚兹德正中心。是用于宗教仪式时纪念1400年前殉道的伊玛目侯赛因 -伟大先知穆罕默德的外孙修建。登上这座造型独特的清真寺,可以看到亚兹德古城的全貌。顶游网euU8H!x.nm'l
顶游网jR$x;U\7}4G^i[拜火教庙宇-奥贴希喀代:顶游网6f/y'L3eC4OTI
!~:N7W`]0修建于1934年,这座寺庙中供奉着拜火教的圣火。这一片圣火从公元470年起燃烧至今,1174年从Nahid-e-Pars寺庙转移到Arkadan,1474年又转移到亚兹德。顶游网:d%VYq3gQ(r I
I8[m@`Z6j0寂静塔:顶游网&Icf\D?e
顶游网L/IXv@t6U
在亚兹德郊区,有两座巨大寂静塔位于一个小山丘上,修建时间已不能确定。从20世纪60年代起这两座塔就不再使用了。寂静塔也就是我们现在所说的天葬台,在寂静塔的塔顶部中央有一个深坑叫“井穴”,分三层。外层放置男尸,中层放置女尸,内层放童尸。对拜火教感兴趣的可以去探寻一下。顶游网9@:xh:^,LMl W"B
'A3l6G.o!e S0hz0亚兹德老城小巷:
/qijb4| U(g)J&s0那里没有高楼,更多是保存很好的老式建筑,尤其是在一些小城市里,这让我们更加喜欢而流连于小巷之间。顶游网 F0W%S W(mkk%r
+\Zn-BM|;uYq\n0亚兹德古老的酒店:
F4^2S0@9e-f5mzR0-df0h C!P0Mehr Traditional Hotel,一处有着250年历史的住宅改建的酒店。那种在地下透着清凉却浓浓波斯风情的感觉,好的坐下来不想走。顶游网}p%m D.OI`$j U4M
顶游网*G qtY|5jQ%m ~O#]设拉子,感受美的一天顶游网%`$Te m)Q(O.?e
顶游网 |5W_&h6KKU)]U"X*d来伊朗必来设拉子,原因很简单,它是世界上王室文明和波斯人历史的摇篮。这是一个相当于中国西安的城市,这里不只是历史的书写,也是文化的诞生地。设拉子是伊朗法尔斯省的省会,这里是波斯民族的发祥地。设拉子的春季和秋季最美了,伊朗诗人萨迪写过:当游人在五月来到设拉子后,他们都流连忘返和乐不思蜀。设拉子处于高山之中,温和的气候,是这里成为一座花的城市。所以喜欢这里是因为这里美丽。
5I6clB;Nh0顶游网a2Os7R Gt美丽的充满诗意和历史的城市,流连于各处学到自然是生活的意义。
:H/x{!|RAG0G BX;b'?2~2v0哈菲兹陵园:
G[j$j5tB7}04r&@} L7\i0一位伟大的波斯诗人(1324-1391)。这里可以看到瞻仰的人们拿着他的诗集,在这里诵读。他是一位影响伊朗人生活的诗人。陵园是一座漂亮的花园。顶游网rj&S D/qc{x
顶游网 Xhy,`*X9N p-]萨迪陵园:
/}2PH0uJ3oa0位于设拉子东北,简洁的柱廊让人轻松,陵园门上刻写着这样一句话:设拉子萨迪的徒弟,散发着爱的芳馨,即便他离世千载,你仍将这大地亲吻。萨迪,著名《蔷薇园》的作者,誉为波斯文学语言的典范。顶游网A y"W8a1hw"DZ
c F`5E-cE)Ud0万国门-波斯波利斯:
0z,{b(af!W_(F0i;f+}u-c!bb0位于设拉子东北约60公里处。波斯帝国的王城遗迹,这座伟大的王城被亚历山大大帝付之一炬,历史2500年。据说当亚历山大和他的将军们走进波斯波利斯时被震撼了,用5000匹牛马骆驼来把这里的财富运往马其顿,然后在拉不走的东西上面放了一把火。这座修建了150年的王城就断壁残桓的保留至今。顶游网K4U$Ob#BpT
i;eyC Jt;F Rz1Z0这是个非常值得去的地方,光是石壁上精美的雕刻就足以吸引你的目光。适合时间早上或者下午晚些时候。
y&Lj9Oy"t/@9d$V/H0(cu | W_ V0开放时间:上午7:00-12:30;下午13:30-17:00。顶游网4p bC#S/UN)gU4{)Y%{
IbM3_6[8c'V0帕萨尔加德-居鲁大帝陵墓:顶游网E*oSDy'l l$M;d
顶游网-q/idO[cj,b9c
6|Y)s%LIE$|0位于设拉子东北部约130公里处,修建于公元前530年,独立了20多个世纪,亚历山大大帝进攻波斯波利斯之前,曾经在这里向伟大的居鲁士致敬,尽管这座陵墓在亚历山大后来东征印度期间被他的士兵们抢掠一空。在陵墓东南处的一根石柱上刻有以波斯语,埃兰语以及巴比伦语写成的铭文:是我,居鲁士国王,阿契美尼德人!在这里解读王者,大有感慨。
mt5J#e)Se0顶游网I ~kB5]k;y+n5ru开放时间:上午7:00-下午18:00。顶游网w S)o"~W W
顶游网1d~|.Q~-w纳克斜•洛斯塔姆:顶游网\^1P[+{%[2aro
7Q3p)|d'ImQ a0是阿契美尼德王朝大流士国王的墓地。在断壁的岩石上建墓,只能让后人远远地目睹君王死后安睡之地。所有的墓地都呈十字形,而且都面向太阳升起的东方。陵墓的石刻浮雕都是历史的见证。
%Y)n/J9Q @_0Een4b-N4J9fS&I0肖普尔•萨珊王朝石刻浮雕:
*w'x-eq.rV-ue0r0`A a_F_C0位于设拉子西面,当年萨珊国王为了记住胜利功绩,在岩石上雕刻了浮雕。(现在雕刻都是复制品,部分存在于卢浮宫内和伊朗国家博物馆)。
/z]9V'Fuk"V.Z0&@1?!]0p3Bi rT0圣祠清真寺-恰劳陵:顶游网6Jjw;m7l[Z*z
2e8|F#G,P x7[Y Sd0
#S%UU(A u$Zt,OhIP2d5W0qYA@,S0是为了纪念1200年前去世的Sayyed Mir Ahmad。主体建筑修建于恺加王朝时期。这个地方严禁照片,偷拍的代价很有可能是监禁10-15年。不过这里很美,我觉得水晶宫更贴切,太奢华了。很值得为之惊叹一番。
#N:F9G4Ab L(t]7d.M0顶游网 w|m&A V.C r古兰经城门:顶游网j{#Qz&})qt
顶游网O
T+M%W^4V6aL0~g ]
?8G4L U#Bn9KW0这是一座建于一千年前的城门,卡里穆汗曾在这个城门顶上的小房间里放置了一本《古兰经》以求祈福平安。保佑设拉子的人平安归来。
`4iuX7U7?u00V!_&LF+r^-g"s0如何到达:伊斯法罕车站有到达设拉子的大巴,大概八个小时的车程。顶游网z S A(e;M'uX"RP
~;L~+fa(u0^'C0阿瓦士 沙漠中的明珠顶游网){)f)B6V,X1F-_y5UOE
顶游网 `&fz[$G P伊朗西南部呼气斯坦省得省会,一个非常富裕的城市。位于卡伦河两岸,是重要的石油中心,也是一座工业化的城市。这里最好的季节是1月到4月,因为这里夏天来太热了,高达50几度的气温,很难受的。而且这里很多军队,荷枪实弹的,总是会觉得有些紧张。
`6dxEB*R$tFe%C0
tS]Y3e0p0
\TT7b#I&u*y8ks0但是这里不能错过的就是苏萨城(舒什):这是一座保存非常完好的城堡,记录着伊朗的过去。顶游网XW4[Y9?4J%B
E H1X6P5H+ny gr B!j8h0恰高•占比尔:是伊朗乃至整个美索不达米亚平原保存最完好,也是最大的庙宇。原是五层金字塔式建筑,现在仅存三层,高约25米,为埃兰人与2500多年前建造,堪与埃及金字塔媲美。游览庙宇可以看到很多墙上刻着楔形文字,记录着一段历史与辉煌。
8v2\/Z.k!b0dc.r0顶游网C$s
v2pGY*e
顶游网0^Aj.]X8E7U&U@?
顶游网{k$Y};KoCW
]4p)} QPj1f0伊朗美食推荐
(^CpZ["t m+{0库比达顶游网| r1a$zI
"Yj6V[.hG(F0伊朗最具代表性的食品就是“库比达”和“卡巴巴”了,也就是全国都有的那一道菜。最值得品尝的就是伊朗的鱼子酱和波斯湾的大虾,这可是世界上的珍品哦。库必达可以说是比较地道的伊朗菜,做法也很简单。就是用牛肉或羊肉做成肉馅,调好味道,做成条状在炭火上烤就行了,直到全熟泛黑就可以吃了。一般旁边再配上酸花菜、酸豆角、酸辣椒或切成片的柠檬等配料,吃的时候要把柠檬汁挤出来浇在上面,用刀叉切成小块食用。、样子虽然不好看,但总体来说味道还不错,一个重要原因就是伊朗的牛羊肉真的很棒,比国内的要好很多。顶游网/Fc|'i8fFN
卡巴巴顶游网E'rL1\lT8s:f
顶游网U2vh,Q+I)KmZG卡巴巴(Kebab)也是一种烧烤,如果说“库比达”是拿捏成条的肉串进行烤,那么kebab就是把肉块串起来烤,有的还夹些蔬菜在上面。
.nWg^B/j-F0红花米饭顶游网[:nc:@[S"\
顶游网9e4dID-H*c伊朗的红花米饭比较有营养价值。伊朗米在外形上是很长的那种,伊朗藏红花可绝对算得上伊朗特产,和中国的藏红花完全不一样,它是用产自伊朗的藏红花的花蕊晒干做成的。一般1公斤藏红花也就出1克花蕊,因此即便是在伊朗,藏红花也是比较昂贵的消费品。虽然藏红花有很高的药用价值,但伊朗人却更重视其食用价值,将它融入到每天的日常饮食中去,红花米饭就是其中之一。顶游网 {!L'elLw
伊朗红茶顶游网S APPH
顶游网9_,nm.Qt\q伊朗人喜喝红茶,不论在家里还是野外,他们都会准备一个小小的煤气罐,罐的顶部有一个小架子,放上一只小水壶,就可以煮茶了。伊朗人喝茶时要吃方糖,与世界上多数国家把糖放入茶水里的习惯不同,他们是把方糖先放在嘴里,再喝茶。这是一种特别的情调,一群人围坐在地毯上,中间放着简易的茶具,口中嚼着半块方糖,手里端着热气腾腾的茶杯,讲述着他们美丽动人的故事。
:Y.X%v6q ~pR4V0aga(K \%qd0q0旅游提示
.f@q9{ Yy S(~ n0*PaE?PS0MS T0不过伊朗的美食,有些还是中国人不能习惯的,比如一种像肥皂水的饮料。一般当地人就餐的餐厅没有英文,所以点餐只好看着当地人点好的食物,根据自己的判断点自己想吃的。顶游网z/@OU1bR
顶游网-K%m#NYxc
伊朗住宿推荐顶游网#g0M1xZY:II:wO
+J*Fu2F"el8tM9D M0伊朗很多城市都有当地比较有风情的宾馆,价格相对比较高。
3FU cB@ u0:i)iI6A t y-E6{0卡尚这个小城,宾馆总共四家,经常满客。所以这里可以选择住伊朗人家,价格与宾馆差不多,可还价。
Q*X6[y+k1}x2S0伊斯法罕有一家国际青年酒店,价格比较便宜适合背包客。对于高档消费旅客,可以选择一些高档酒店。顶游网BnciT
顶游网5_0j3~t b
亚兹德是个最好体验特色风格酒店的地方,每一家都那么的特别,那么要你喜欢。所以随意找一家,都会让你满意。
p Kw3O-y_I0/HX6`] w0设拉子有几家在LP上记载的青年旅社,价格公道也方便找寻。顶游网7Z*A uo)t2Em
顶游网%Y3a&b;re(C1Gl\hS舒什这个地方有点不太好,也是工业化城市进程的结果,不过住的地方还是很多,条件一般。顶游网l{,MB/@6N#I
1m(z
kz7qTr0
'}$Xc:p ~ nB!h0提示:
_q3}1g"Fb0JB7t-x5[1_/y!Eur01)伊朗住宿很贵,是游人在伊朗的主要消费,廉价旅馆也得10美金/单人间,而且大多都只按房间付费,带淋浴的则至少20美金,逢节日周末更是难找。顶游网{+_ `_ o7Do#Qpf
/MU2H N*w.GR02)到处都有设施全的露营区,自带个薄型帐篷可省钱。露营区在公园草地或清真寺广场,几乎都靠近景点,配有厕所(很多都提供热水淋浴)、有休息亭、石桌椅、健身器材、小孩娱乐设施,周边有餐馆、超市、馕店还有菜市场。一到周末,有很多伊朗人全家野营。
#Q2G!Py/^*a0L;v*J rZ03)清真寺可提供房间,2美金甚至免费,但逢周末基本没什么希望,房间是空的,最好自带睡袋等。
uAe2Xqr"y6[0&EzTim1]E04)伊朗有些旅馆对外国人有限制,尤其是沿海和靠近边境的地方。各城市背包客宾馆就那么几家,需要提前预定。顶游网%i&{;E6@?!~
_~_Sv jA ~ Hz0伊朗特产和购物顶游网UI@F@5c
,Z~zf1x_ i0伊朗的特色商品很多,看个人洗好,可以选择漂亮的地毯,精美的铜盘,上好的藏红花,在伊朗任何一个城市的大巴扎,都是很好的购物地方。价格差别不是很大。伊朗因为信奉伊斯兰教,所以这里没有夜生活,更没有娱乐场所,人们最大的乐趣,就是晚上一家人,找一个舒适的地方,铺上毯子,坐在那里聊天喝茶吸水烟。
c6[$w hL0I(sGZ-mp C0提示:每克藏红花按品质售价为5至8元人民币,游客出境时最多可携带200克。 伊朗机场很小,也没什么免税店。
,C6F U:Z:HuVw0Nd d%u S:v;Yl0伊朗的交通
_!|St~N0顶游网9sQ } \gWd m S#g航空:大城市都有机场,德黑兰、设拉子、伊斯法罕和Kishland都有国际机场,但只有德黑兰和kishland提供落地签。中国的北京、上海、乌鲁木齐等地都有直飞伊朗的航班,需要提前准备健康报告。
ze~ G)D L&I+}0顶游网PC1`(q A!J水运:去伊朗北部的里海和南部的波斯湾需要乘船前往,其中波斯湾里的Kishland岛相当有名,但岛上吃住行都相当贵。里海和波斯湾不管淡季还是旺季人都比较多,而且不准外国人住廉价旅馆。顶游网qdrk%x7H
陆路:伊朗和中国一样,都采用右行行驶。不过伊朗人开车勇猛,车祸较多,所以如果在伊朗骑行步行都得小心。在德黑兰,穿马路是件非常恐怖的事。
Q cB OI0顶游网2s"m%da!l \f-]t,t%K^火车:伊朗铁路网覆盖城市不多,只几个大城市,但舒适便宜。火车是从中国进口,采用封闭空调包厢式,相当于国内软座包厢或软卧。伊朗火车票分两个等级,票价根据等级和快慢而不同。顶游网7izL({'j)A
顶游网-|6U$z.P[-ue:f
顶游网@YAXO/n.O6s
火车票预售得通过旅行社,不收手续费。火车站只卖当天票,估计有足够的预留票,即使在新年,在火车站也能买到当日票。买票时需出示护照,候车时警察会检查登记。火车站里卖票的也是旅行社,12:00-15:00午休时间停止卖票,晚上营业到18:00(有些可能延长到20:00)。买票时最好问清楚不同车次不同票价,否则会卖最贵的给你,如果单身女性,可以要求进女性包厢。
0R6yA"wB.sV0顶游网$U$y2c;e |省际长途汽车:车站都在城郊,离市中心很远。称为bus terminal 或bus park。基本有公共交通进市区。有很多长途车公司,竞争激烈,因此价格低廉,服务也不错。汽车站候车内设施齐全,有咨询处、充电口、餐厅、很多货厅、厕所、饮用水等,甚至还可以洗澡。
?U5S\-c'v0L.oD~k)?;j0短途公共交通(Mini bus):去城市周边县镇或村(通常在100公里内),都有单独的minibus汽车站,车型是没空调的Minibus。所以车站也可以叫做mini bus terminal或 mini bus stand。通常在长途车站附近,不过有些城市则有专门车站,还有的则根据不同方向或目的地有各自专用车站,离市中心都很远。 车费很便宜,1美金差不多可以走100公里, 沿路停站多,车速大概60KM/小时。
.Oq}Y'P~PnY0顶游网3~4P9zr _7C6T市内公共交通(Bus,metro, shuttle taxi)顶游网$vsQpMf%qX4u
[z0E*V(qo0当地人称公共汽车总站为“bus terminal”或“end station”。公共汽车站点称为 bus stop 或 bus stand。大城市有空调公共汽车,单一票价的无人售票车,后门为男女分隔线,下车时把车票交给司机。票价各城市不同,大概500R-1500R之间。汽车总站和大站都有售票厅,一次可多买些。
|h z%z[u0顶游网"u1sQhyA,|i地铁
4C7sp| _S m0顶游网S
z[*Bl'Q
只有德黑兰有地铁运营,单一票价。单程票1500R,双程票2750R,四程5000R,可以隔日使用。首尾车厢是女士专用,女士候车座位用黄色标记。
aqWx)It0tS3g.bG^0出租车:分专营和私人两种,专营车通常都漆成橙色,而私人则各式车型,很难分辨。最好预先问一下当地人了解车费,或找个当地人一起坐车,或先看别人付钱自己再付。顶游网\6@ZLz
顶游网o@uA(t特别提示顶游网2}d#q1r'~1a yL+t
'E7C Jq!f9k5n\;w6y01、伊朗不属于中东,在伊朗游玩千万不要说他们是阿拉伯人,他们会很激动的纠正你伊朗是波斯人,波斯是一个高贵的民族。顶游网5mE9a#@;e![lj+D
顶游网mL }aE[2、在伊朗只接受美金和欧元的现金兑换,不接受任何国外信用卡和支票。到了伊朗后尽快把手中的美金和欧元兑换成当地的钱,因为大部分商家不愿接受外币的支付。顶游网aE}df"}-uOJUv,a
顶游网P N*Y _D@3、去伊朗旅游前一定要学会波斯语数字的写法,因为大部分的货物标记,车票价格和日期都不会标注阿拉伯数字(也可随身携带一个对照表)。
%^/F{e5r0R0 顶游网 G(CE @+O+vteZ4、伊朗日历,游人从进入伊朗时,入境日期使用的已经是伊朗日历了,每年的3月21日是伊朗的新年,比如今年的3月21日就相当于伊朗的1390年1月1日。顶游网O*z~y0De,YT{ N
顶游网R7?'Nn;i-g8dV需要牢记的忌讳顶游网N^ {9wb r;eJV j4U`
#M.jVo']01、在伊朗男女之间不准许握手。
!o$L6\Rs4tF2g0K!D"x!F\?~+?O02、去伊朗人家做客,必须脱鞋进入。
\!pK Ckj"\ Kd0&o/I%qh^[03、携带毒品,酒精,色情类的东西是绝对禁止的。顶游网4\+eb$T/j!|t
顶游网+i#s5niWI4、女人在公共场合必须佩带头巾(十二岁以上的女性头巾遮盖全部头发和脖子)顶游网4k}Mf LL'D~7r
W#h%e H'O4T.o05、女性必须穿过臀部的上装,袖口最多露腕部;可以露脚趾;不能露脚踝以上。顶游网`Cuf(a6B h,D
顶游网,C/]"K R&GpmO6、不要对妇女拍照。顶游网 @G oN*w qKI
(本文来源:网易旅游 )顶游网fA;~Jp6O
顶游网Mn&Fr QF]R2_
)q O@.OV0伊朗“永不别离”
&CR7?py6T'@0#Oe!h5x] o0电影中的纳德不希望移民国外,其中的原因,不仅有年老的父亲需要照顾,还因为对那片土地爱得深沉。在国人眼中,伊朗一直披着神秘的面纱,除了听说与西方世界关系紧张、石油丰富以外,没有太多的影响。其实,伊朗拥有几千年的悠久历史,曾经的波斯帝国繁荣一时,留下了众多极具价值的人文景观,此外,伊朗的自然旅游资源也十分丰富。接下来,就让我们一起去探秘这个神秘的国度吧。顶游网:Ih\d} {C5[0l
6[c mn"J r0
地理环境:
;tk8F$J[U:u7L0lF xf;bPj0伊朗位于亚洲西南部,国土面积约163.6万平方公里,是一个多民族的穆斯林国家,官方语言为波斯语,伊斯兰教(什叶派)为国教,通用货币为里亚尔,1美元约合14000里亚尔。国土绝大部分在伊朗高原上,是高原国家,海拔一般在900—1500米之间。主要河流有卡流伦河与塞菲德。世界最大的咸水湖里海的南岸属伊朗。伊朗气候四季分明,北部春夏秋季较为凉爽,冬季较为寒冷,南部夏季炎热、冬季温暖。
9{ W*ie!Vp0
6S:qK }H7F$Z0
vS2E%F"Bic|3h0伊朗土地的主调,不是虚张声势的苍凉感,不是故弄玄虚的神秘感,也不是炊烟缭绕的世俗感。有点神秘,也有点世俗,一切都被撮合成一种有待摆布的诗意。”底格里斯河与幼发拉底河孕育了辉煌的波斯文化,波斯女子神秘面纱背后那清冽的眼神和湿润的双唇,在永恒地诱惑着每一个到过或未到过伊朗的人们。顶游网f4p d/~ f*E z?@A
顶游网&pUNsi`Y*yi~ Q.B v伊朗旅游攻略:那些不得不去的地方顶游网t6L+mM!Q EO
]$D9WFU/O0德黑兰,你不知道的美
ZC5@,e1~a0顶游网/@1_5]3h*K1C1\A5e
b4m,X4f S0伊朗首都德黑兰,位于伊朗中部偏北,坐落在辽阔的伊朗高原北缘的厄尔布尔士山脉南麓,市区分布在一片平原上,城郊东、西、北三面为厄尔布尔士山脉和成弧形状的丘陵环绕。海拔1200米到1500米,面积300多平方公里,人口约1100万。德黑兰市区,街道宽阔,绿树成荫,现代化的建筑整齐新颖,其间夹杂着古香古色的清真寺、教堂等,使这座城市显得既古老又年轻。德黑兰的一个引人注目的特点是一年四季都盛开着各种鲜花,尤其是波斯人喜爱的玫瑰花到处开放。顶游网)O OG:@0L[ [{"Em$n
;KK*F4|,X:s0作为伊朗的首都,德黑兰有很多著名的景点很值得参观浏览:
^7C]~~o.c}!F0ZMg:P k1N;FB,@0自由纪念塔(AzadiTower)
6Vu [ rV,l {I(gW0
lq9} Bov%y0顶游网iQiim-nX
伊朗的自由纪念塔建于1971年,融合古代萨珊王朝建筑风格与伊斯兰建筑风格,为纪念伊朗帝国成立2500周年而建,是德黑兰市的一个象征。基本上来说和北京天安门一个性质,属于那种地标性建筑。下面是个博物馆。顶游网g7X)s5sV
miR&r%^2XdM0开放时间:上午9:00-12:00;下午14:00-17:00
a T0q-pF0顶游网;]e&I?|BiB }r门票:500里亚尔
H2Aej_b A4ji({9H04VD_WG:X^(F0伊玛目霍梅尼陵墓顶游网v7|F5t9k CjM,u
;c0L*md9O$_0
位于德黑兰市南,约8公里,旁边是伊朗革命烈士陵园。陵墓规模庞大壮观,以伊玛目霍梅尼陵殿为中心,四周不同的建筑和广场。这里每天都有很多前来瞻仰的人,为了方便游客,陵殿东西两侧的广场都可以进入陵殿内。伊玛目霍梅尼陵的建筑,融合了伊朗传统风格和现代建筑风格,用料之精美,据统计光是大理石就用了 85000平方米,最优美的大理石是广场个大门墙壁上的,因为这些大理石都刻有《古兰经》。顶游网2]7mX3FZ4]1G
顶游网0e}w;{te3)伊朗国家博物馆
6I%W'v G)N?*\})M00lT5Ow-G)e0位于德黑兰伊玛目霍梅尼大街与锡勇密梯尔路交叉处。博物馆分为两层,一层是伊朗史前文明的文物,二层是萨珊时代的文明。最值得看得,就是《汉谟拉比法典》,这是现今最古老的法典,记载了古巴比伦文明。顶游网N p&K6]-|#@
/N#w@O B)Z0开放时间:上午9:00-12:00;下午13:00-16:00顶游网5i.t9A#Q-Wl7o}-t6r
顶游网m$b.dW3D^[wd*sA巴列维王宫
9JULcF9z7Y2P4t{0顶游网b
O6[ieo.i1OX
位于德黑兰市北部山上,面积410公顷。王宫极尽奢华,沙发、桌椅、窗帘、吊灯均从国外进口,地毯图案精美、做工精细。王宫陈列了各国元首、政府首脑赠送的各种贵重礼品,其中有不少我国的手工艺品。伊朗伊斯兰革命后,伊政府将其中的7处宫殿辟为博物馆、展览馆,对外开放,主要有白宫、绿宫、母亲宫、军事博物馆、自然历史博物馆、细密画博物馆、考古博物馆。顶游网k*B"n;R?^0|
顶游网ku[tC德黑兰的公园
d:I2cDyJ$h+_/ZwL0$@Y3L.y8J |^/[6Fb0德黑兰有很多古老和现代的公园,是伊朗人休闲娱乐的去处。在德黑兰北边,几个不错的公园值得在德黑兰休憩的时候去逛逛。顶游网GtHP [.j oo
顶游网,dB*K+r+M;Yc:[
?
伊•劳莱公园:位于凯肖瓦尔兹大道北面,周边有博物馆和手工艺品市场,地毯博物馆和网球场,而且还有一座日本庭园。顶游网5zbB~WA/n6g K \8R
顶游网 zb3V X(a6P"Z夏特楞奇公园:位于德黑兰北面的奥居荡尼耶大街和达劳保德大街上。这里的园子有固定的棋桌,还有黑白相间釉砖铺成的小路。特别为下棋人建的两个隔开的大厅。
^:JE-?/{/[0^$pWZ,Y;@.K4v1p0伊•密莱特公园:位于瓦纳克广场北边沿着瓦里•阿斯勒步行即可。这是一座英式园林,园中开满了各种花卉,湖泊映着山丘,很是怡然。顶游网%?zb/{V{x!p6V
*^\-R6s;D\!w3x0卡尚,梦中追寻的风情小城
cqT-E*h*E#| A.~0顶游网ZkKP:X卡尚是伊朗盛产彩釉的地方,位于库姆去往克尔曼的路上,属于伊斯法罕省的主要城市之一。卡尚是一个大绿洲,除了盛产丝织品,彩釉,还有出名的加姆萨勒玫瑰园生产的香水。一个处处含香的小城,当然值得去的地很多,随着脚步一一领略。
m8]*}'rh;v$Dm J0:g R;UOC4yK0古老淳朴的村庄“奥布扬奈”
%Lvn}3g}%@K04g c6f+rRw{)m0这个村庄位于卡尚70公里外,卡尔卡斯山脚下美丽的独特的小村子。红色的房子,狭窄的小路,不同于城市里伊朗人的民族服饰,简单悠闲地生活,就是这里最美的景色。顶游网O `"T BA[ E1Qx
顶游网6Z)U)w3cW7YT W'qp
lj z1oG0史前遗址“塔丕•锡亚尔克”顶游网,m*@r;Q#D(jb#z@
顶游网%TW+K3lB
Ohim
顶游网@ koU'_.C
位于阿米尔•卡比尔大街。其实这只是一个看似山丘的一个文化遗址,出土了大量珍贵文物,很多保存在伊朗国家博物馆和巴黎卢浮宫。这些出土文物可追溯到公元前4世界,还有现在遗留在遗址上的一些刻在泥板上的文字。顶游网;W D+ZKA o
顶游网0M9~-Da3y(L&X+B4U国王的花园“费恩”顶游网.wX-nsM0tF
Q_7M~z0顶游网4P0A*dG2@V_Vu`
这是伊朗庭院保持最完好的一座,这座园子里有一年四季都喷涌的“苏莱曼尼耶”的泉源,供养着卡尚大部分水源。费恩原是为阿巴斯国王一世设计的,可追溯到 1000多年前。因为园子的赏心悦目让一直以来的很多王喜爱,所以保存的很好。去费恩可以乘出租车前往,或者在卡上乘坐公共汽车,经阿米尔•卡比勒大街和夏赫里瓦勒广场前往。顶游网G9M,z#NJsw9i kd
6p+j$ipS xn EL0开放时间:8:00-18:00顶游网"Fi(`V0I
c"P*_9H(|k0布鲁杰尔迪庄园
6R9qR]T.G(\*}Z~`0顶游网z!R9V[Jg:{:L
位于苏尔坦•阿米尔•阿赫默德区阿拉维大街。很多时候称为古宅,建于大约130年以前,这座私人庄园精雕细刻,精美的要人感叹。庄园里因为很多古画,多了浓厚的文化氛围。
Ud%Zuw!r)^0k7G!IO\@0开放时间:8:00-18:00顶游网E8o(K^(yb
顶游网Zx?+D&g:Y礼拜五清真寺顶游网hO%MX6zhG^%~
顶游网9OmfM di
w6M
顶游网H4RM3X+ip3z
这是卡尚最古老的建筑“礼拜五清真寺”,位于保保•阿福扎尔大街。这是塞尔柱王朝时的建筑,原是拜火教庙宇,后改为伊斯兰教。建筑上的文字证明了它古老的地位。
z,H7t3rC+CL0顶游网Ya2D&]gB开放时间:8:00-18:00
2pO~kf&z0顶游网;fT ~l,MK0`伊斯法罕,视觉的享受,你看不见的奇迹
i Xc(PB7rp,C0e0顶游网E\(Jb*h;v \伊斯法罕:是伊朗第二大城市,位于扎格罗斯山和库赫鲁山的谷地中,扎因代河畔。始建于阿黑门尼德王朝时期,多次成为王朝首都。也是最具有阿拉伯风情的城市,这座城市因为扎因达鲁河流过,所以有数不清的桥,大大小小,而且每座桥都很精致。是出自波斯精湛设计师之手。伊斯法罕的美,就如那句:世界之半。迷恋上这座城。顶游网%FY o%f8h Y3km
,d p l:w9m-z9oo0伊斯法罕半天下,自然是不可错过众多经典地方。顶游网qLY5pI5?"{G
Yj-h(vJ#].Z0伊玛目广场:
TL3R9O4Qm0UL/p jG)d0又称伊斯法罕皇家广场,一个面积达8万平方米的广场,有着经典之作的建筑和文化。四周两层的连环拱廊,商铺一家接一家,波斯的手工艺品众多:铜器,绘画,首饰。顶游网?B A,sK6a$R_$t7`5`
5Yxz3T_Ri1W)JG0谢赫•卢特夫劳清真寺:顶游网/Hr2q8Yr
顶游网 ~)sN
f!yE6x
位于伊玛目广场东面。是一座精美的宗教建筑,始建于1602年,完工于1619年。是阿巴斯国王为黎巴嫩学者谢赫•卢特夫劳而建。巨大的圆顶,深蓝色的墙饰配以柔和的阿拉伯图案,真的美轮美奂。顶游网4\6Ih x5Vd!JGt
顶游网#TcY#Aoj;Y'F.N伊玛目清真寺:顶游网C9R xBoC
\t-AI Nu
wB0顶游网l o+P Dsj X7s&@^a
2L1J-@B+e/c-o"p-K2q0也称为“国王清真寺”。位于伊玛目广场北面。这是世界上最使人惊讶的建筑物之一,始建于1612年,直到1638年竣工。建筑风格,技术,都达到了最高峰。它高达30米两个位于侧边的迈纳勒(宣礼塔)高达42米。
Y8c ~(Q)QF1L0顶游网&Jp(@(h| |"W阿里•考普宫:
3z/j%V Qz4]_0顶游网j1t7Oy#C*I7VBm
特殊的建筑风格,建造了一个“伊旺”最大的厅中两个圆顶,内高38米,外部高52米,这样空出来的12米起到回音的作用的空室,可以使在“米哈拉布”做演讲的声音在整个清真寺都可以听到。外部的华丽,让人抬头仰望着欣赏,这是多么让人惊叹的建筑。顶游网3bWW%Z*vl%o(^*Cp
g l:f/?~x0迈纳勒•琼邦:
M+F jC`4N8N0顶游网m5YwA*NbLCQ4Gb3Y:h?
顶游网!L3EBb1_dt7n]-\4L
6F.Nn"Ob#ND|1big%S(F0更习惯叫做“摇晃塔”,本是一座陵墓,位于伊斯法罕城西约6公里处。塔身的“伊旺”会晃动,这座建于14世纪的“摇晃的宣礼塔”至今经历了700多年仍然屹立。顶游网)T Yb,y't k
hj DlSU6Z,_D0开放时间:8:00-17:00
_I4fx6k,H0#gCo"n|Q0三十三孔桥:
;dpOm!N#J3v*oe,Hc0顶游网_h6]S3g
顶游网 UHo byMz5j
修建于1599年到1602年。这座桥有33拱,长298米。在修建之初,这座桥既承担了桥梁的功能,同时又是大坝,尤其在旱季将珍稀的水拦截下来。桥拱呈伊斯兰建筑典型的桃形。桥的中间可以通行车马,现在只是用作步行桥了。中间的桥面被侧面两排三米高的墙面所夹裹,墙面上每隔两三米就有一扇弧形门,墙外侧还有一米左右的空间,可供行人走动,桥的两侧各有一条这样的走廊,贯通两岸。夜色下的三十三孔桥,散发出别样的风情,引得人驻足。顶游网(T4?.CEy"[
W?^ yKf0四十柱宫:顶游网 kG:u|F$yy
顶游网
z}_3I(a#c
0}&b7uT(q*{0是一座纯波斯风格的建筑,宫殿由20根精细柱子撑起阳台,与前面水池相映,形成40根柱的影响,所以叫做“四十柱宫”。宫殿内壁上的画像确实难得的珍品。也诉说着历史。顶游网 [-Cx cCgq5d$Kn;~
7|kv3`p n9\0亚兹德,你不曾见过的特色城市顶游网$O2F.mu j)k-B
顶游网-Vy"utYy?亚兹德:伊朗亚兹德省的省会。这个记载着马可波罗来过的城市,在7000年来一直有人居住,是不是最古老的城市不能确定,但是它却真的很古老。亚兹德夏天高达50摄氏度,冬天又极度寒冷,人们就把房子建在地下,这就是亚兹德独特的地方。因为房子建在地下,所以这里的人发明了叫作风塔的建筑来乘凉,也衍生了坎儿井的出现。这里并燃烧着拜火教的圣火。顶游网4]R!R J7@"` U C
顶游网tp8I+t C8hJ JQUx4Mf+H0顶游网1A Q:i`0Lap?c风塔:顶游网a"e${&L$}q4P
亚兹德的标志性建筑,每一个建筑上面都会有2-5个风塔,在这个城市里面,建筑上面都是风塔林立。当地人利用风塔的通风口,像船上的空气通风口一样,能使房屋下层得益于这个建筑设施。
;YB&sHc:a l6jE0x4a@Q0x8o0坎儿井:
&w `6sZ6RUka0顶游网h4o&Y)}R1do^-Ln:O
伊朗人挖掘坎儿井有2000年历史。坎儿井是在高温地区,沿着自然坡度在地下十数米深处修建暗渠,这样山地的雪水融化可以通过暗渠流下,在50摄氏度高温下减少水份蒸发,每经过一段距离即从地面打竖井深入到水渠,居民可以取水饮用和灌溉。顶游网l$fU`ux
顶游网^2^ Y5m2FE+r亚兹德人利用坎儿井的水流驱动水车磨面,也利用坎儿井水渠穿过地下房屋,在地下房屋中形成自然流动的水渠,结合风塔在地下形成一个有着美妙空调的房间。
#T!YW o ? e0顶游网5x5uW2N S N+_ td3`.s阿米尔•乔赫马克清真寺:顶游网-xeK N5m4W
7Dc.u$N _0顶游网6o:e/j+g2Oy[U1W
顶游网c@K)K<HHzi
位于亚兹德正中心。是用于宗教仪式时纪念1400年前殉道的伊玛目侯赛因 -伟大先知穆罕默德的外孙修建。登上这座造型独特的清真寺,可以看到亚兹德古城的全貌。顶游网euU8H!x.nm'l
顶游网jR$x;U\7}4G^i[拜火教庙宇-奥贴希喀代:顶游网6f/y'L3eC4OTI
!~:N7W`]0修建于1934年,这座寺庙中供奉着拜火教的圣火。这一片圣火从公元470年起燃烧至今,1174年从Nahid-e-Pars寺庙转移到Arkadan,1474年又转移到亚兹德。顶游网:d%VYq3gQ(r I
I8[m@`Z6j0寂静塔:顶游网&Icf\D?e
顶游网L/IXv@t6U
在亚兹德郊区,有两座巨大寂静塔位于一个小山丘上,修建时间已不能确定。从20世纪60年代起这两座塔就不再使用了。寂静塔也就是我们现在所说的天葬台,在寂静塔的塔顶部中央有一个深坑叫“井穴”,分三层。外层放置男尸,中层放置女尸,内层放童尸。对拜火教感兴趣的可以去探寻一下。顶游网9@:xh:^,LMl W"B
'A3l6G.o!e S0hz0亚兹德老城小巷:
/qijb4| U(g)J&s0那里没有高楼,更多是保存很好的老式建筑,尤其是在一些小城市里,这让我们更加喜欢而流连于小巷之间。顶游网 F0W%S W(mkk%r
+\Zn-BM|;uYq\n0亚兹德古老的酒店:
F4^2S0@9e-f5mzR0-df0h C!P0Mehr Traditional Hotel,一处有着250年历史的住宅改建的酒店。那种在地下透着清凉却浓浓波斯风情的感觉,好的坐下来不想走。顶游网}p%m D.OI`$j U4M
顶游网*G qtY|5jQ%m ~O#]设拉子,感受美的一天顶游网%`$Te m)Q(O.?e
顶游网 |5W_&h6KKU)]U"X*d来伊朗必来设拉子,原因很简单,它是世界上王室文明和波斯人历史的摇篮。这是一个相当于中国西安的城市,这里不只是历史的书写,也是文化的诞生地。设拉子是伊朗法尔斯省的省会,这里是波斯民族的发祥地。设拉子的春季和秋季最美了,伊朗诗人萨迪写过:当游人在五月来到设拉子后,他们都流连忘返和乐不思蜀。设拉子处于高山之中,温和的气候,是这里成为一座花的城市。所以喜欢这里是因为这里美丽。
5I6clB;Nh0顶游网a2Os7R Gt美丽的充满诗意和历史的城市,流连于各处学到自然是生活的意义。
:H/x{!|RAG0G BX;b'?2~2v0哈菲兹陵园:
G[j$j5tB7}04r&@} L7\i0一位伟大的波斯诗人(1324-1391)。这里可以看到瞻仰的人们拿着他的诗集,在这里诵读。他是一位影响伊朗人生活的诗人。陵园是一座漂亮的花园。顶游网rj&S D/qc{x
顶游网 Xhy,`*X9N p-]萨迪陵园:
/}2PH0uJ3oa0位于设拉子东北,简洁的柱廊让人轻松,陵园门上刻写着这样一句话:设拉子萨迪的徒弟,散发着爱的芳馨,即便他离世千载,你仍将这大地亲吻。萨迪,著名《蔷薇园》的作者,誉为波斯文学语言的典范。顶游网A y"W8a1hw"DZ
c F`5E-cE)Ud0万国门-波斯波利斯:
0z,{b(af!W_(F0i;f+}u-c!bb0位于设拉子东北约60公里处。波斯帝国的王城遗迹,这座伟大的王城被亚历山大大帝付之一炬,历史2500年。据说当亚历山大和他的将军们走进波斯波利斯时被震撼了,用5000匹牛马骆驼来把这里的财富运往马其顿,然后在拉不走的东西上面放了一把火。这座修建了150年的王城就断壁残桓的保留至今。顶游网K4U$Ob#BpT
i;eyC Jt;F Rz1Z0这是个非常值得去的地方,光是石壁上精美的雕刻就足以吸引你的目光。适合时间早上或者下午晚些时候。
y&Lj9Oy"t/@9d$V/H0(cu | W_ V0开放时间:上午7:00-12:30;下午13:30-17:00。顶游网4p bC#S/UN)gU4{)Y%{
IbM3_6[8c'V0帕萨尔加德-居鲁大帝陵墓:顶游网E*oSDy'l l$M;d
顶游网-q/idO[cj,b9c
6|Y)s%LIE$|0位于设拉子东北部约130公里处,修建于公元前530年,独立了20多个世纪,亚历山大大帝进攻波斯波利斯之前,曾经在这里向伟大的居鲁士致敬,尽管这座陵墓在亚历山大后来东征印度期间被他的士兵们抢掠一空。在陵墓东南处的一根石柱上刻有以波斯语,埃兰语以及巴比伦语写成的铭文:是我,居鲁士国王,阿契美尼德人!在这里解读王者,大有感慨。
mt5J#e)Se0顶游网I ~kB5]k;y+n5ru开放时间:上午7:00-下午18:00。顶游网w S)o"~W W
顶游网1d~|.Q~-w纳克斜•洛斯塔姆:顶游网\^1P[+{%[2aro
7Q3p)|d'ImQ a0是阿契美尼德王朝大流士国王的墓地。在断壁的岩石上建墓,只能让后人远远地目睹君王死后安睡之地。所有的墓地都呈十字形,而且都面向太阳升起的东方。陵墓的石刻浮雕都是历史的见证。
%Y)n/J9Q @_0Een4b-N4J9fS&I0肖普尔•萨珊王朝石刻浮雕:
*w'x-eq.rV-ue0r0`A a_F_C0位于设拉子西面,当年萨珊国王为了记住胜利功绩,在岩石上雕刻了浮雕。(现在雕刻都是复制品,部分存在于卢浮宫内和伊朗国家博物馆)。
/z]9V'Fuk"V.Z0&@1?!]0p3Bi rT0圣祠清真寺-恰劳陵:顶游网6Jjw;m7l[Z*z
2e8|F#G,P x7[Y Sd0
#S%UU(A u$Zt,OhIP2d5W0qYA@,S0是为了纪念1200年前去世的Sayyed Mir Ahmad。主体建筑修建于恺加王朝时期。这个地方严禁照片,偷拍的代价很有可能是监禁10-15年。不过这里很美,我觉得水晶宫更贴切,太奢华了。很值得为之惊叹一番。
#N:F9G4Ab L(t]7d.M0顶游网 w|m&A V.C r古兰经城门:顶游网j{#Qz&})qt
顶游网O
T+M%W^4V6aL0~g ]
?8G4L U#Bn9KW0这是一座建于一千年前的城门,卡里穆汗曾在这个城门顶上的小房间里放置了一本《古兰经》以求祈福平安。保佑设拉子的人平安归来。
`4iuX7U7?u00V!_&LF+r^-g"s0如何到达:伊斯法罕车站有到达设拉子的大巴,大概八个小时的车程。顶游网z S A(e;M'uX"RP
~;L~+fa(u0^'C0阿瓦士 沙漠中的明珠顶游网){)f)B6V,X1F-_y5UOE
顶游网 `&fz[$G P伊朗西南部呼气斯坦省得省会,一个非常富裕的城市。位于卡伦河两岸,是重要的石油中心,也是一座工业化的城市。这里最好的季节是1月到4月,因为这里夏天来太热了,高达50几度的气温,很难受的。而且这里很多军队,荷枪实弹的,总是会觉得有些紧张。
`6dxEB*R$tFe%C0
tS]Y3e0p0
\TT7b#I&u*y8ks0但是这里不能错过的就是苏萨城(舒什):这是一座保存非常完好的城堡,记录着伊朗的过去。顶游网XW4[Y9?4J%B
E H1X6P5H+ny gr B!j8h0恰高•占比尔:是伊朗乃至整个美索不达米亚平原保存最完好,也是最大的庙宇。原是五层金字塔式建筑,现在仅存三层,高约25米,为埃兰人与2500多年前建造,堪与埃及金字塔媲美。游览庙宇可以看到很多墙上刻着楔形文字,记录着一段历史与辉煌。
8v2\/Z.k!b0dc.r0顶游网C$s
v2pGY*e
顶游网0^Aj.]X8E7U&U@?
顶游网{k$Y};KoCW
]4p)} QPj1f0伊朗美食推荐
(^CpZ["t m+{0库比达顶游网| r1a$zI
"Yj6V[.hG(F0伊朗最具代表性的食品就是“库比达”和“卡巴巴”了,也就是全国都有的那一道菜。最值得品尝的就是伊朗的鱼子酱和波斯湾的大虾,这可是世界上的珍品哦。库必达可以说是比较地道的伊朗菜,做法也很简单。就是用牛肉或羊肉做成肉馅,调好味道,做成条状在炭火上烤就行了,直到全熟泛黑就可以吃了。一般旁边再配上酸花菜、酸豆角、酸辣椒或切成片的柠檬等配料,吃的时候要把柠檬汁挤出来浇在上面,用刀叉切成小块食用。、样子虽然不好看,但总体来说味道还不错,一个重要原因就是伊朗的牛羊肉真的很棒,比国内的要好很多。顶游网/Fc|'i8fFN
卡巴巴顶游网E'rL1\lT8s:f
顶游网U2vh,Q+I)KmZG卡巴巴(Kebab)也是一种烧烤,如果说“库比达”是拿捏成条的肉串进行烤,那么kebab就是把肉块串起来烤,有的还夹些蔬菜在上面。
.nWg^B/j-F0红花米饭顶游网[:nc:@[S"\
顶游网9e4dID-H*c伊朗的红花米饭比较有营养价值。伊朗米在外形上是很长的那种,伊朗藏红花可绝对算得上伊朗特产,和中国的藏红花完全不一样,它是用产自伊朗的藏红花的花蕊晒干做成的。一般1公斤藏红花也就出1克花蕊,因此即便是在伊朗,藏红花也是比较昂贵的消费品。虽然藏红花有很高的药用价值,但伊朗人却更重视其食用价值,将它融入到每天的日常饮食中去,红花米饭就是其中之一。顶游网 {!L'elLw
伊朗红茶顶游网S APPH
顶游网9_,nm.Qt\q伊朗人喜喝红茶,不论在家里还是野外,他们都会准备一个小小的煤气罐,罐的顶部有一个小架子,放上一只小水壶,就可以煮茶了。伊朗人喝茶时要吃方糖,与世界上多数国家把糖放入茶水里的习惯不同,他们是把方糖先放在嘴里,再喝茶。这是一种特别的情调,一群人围坐在地毯上,中间放着简易的茶具,口中嚼着半块方糖,手里端着热气腾腾的茶杯,讲述着他们美丽动人的故事。
:Y.X%v6q ~pR4V0aga(K \%qd0q0旅游提示
.f@q9{ Yy S(~ n0*PaE?PS0MS T0不过伊朗的美食,有些还是中国人不能习惯的,比如一种像肥皂水的饮料。一般当地人就餐的餐厅没有英文,所以点餐只好看着当地人点好的食物,根据自己的判断点自己想吃的。顶游网z/@OU1bR
顶游网-K%m#NYxc
伊朗住宿推荐顶游网#g0M1xZY:II:wO
+J*Fu2F"el8tM9D M0伊朗很多城市都有当地比较有风情的宾馆,价格相对比较高。
3FU cB@ u0:i)iI6A t y-E6{0卡尚这个小城,宾馆总共四家,经常满客。所以这里可以选择住伊朗人家,价格与宾馆差不多,可还价。
Q*X6[y+k1}x2S0伊斯法罕有一家国际青年酒店,价格比较便宜适合背包客。对于高档消费旅客,可以选择一些高档酒店。顶游网BnciT
顶游网5_0j3~t b
亚兹德是个最好体验特色风格酒店的地方,每一家都那么的特别,那么要你喜欢。所以随意找一家,都会让你满意。
p Kw3O-y_I0/HX6`] w0设拉子有几家在LP上记载的青年旅社,价格公道也方便找寻。顶游网7Z*A uo)t2Em
顶游网%Y3a&b;re(C1Gl\hS舒什这个地方有点不太好,也是工业化城市进程的结果,不过住的地方还是很多,条件一般。顶游网l{,MB/@6N#I
1m(z
kz7qTr0
'}$Xc:p ~ nB!h0提示:
_q3}1g"Fb0JB7t-x5[1_/y!Eur01)伊朗住宿很贵,是游人在伊朗的主要消费,廉价旅馆也得10美金/单人间,而且大多都只按房间付费,带淋浴的则至少20美金,逢节日周末更是难找。顶游网{+_ `_ o7Do#Qpf
/MU2H N*w.GR02)到处都有设施全的露营区,自带个薄型帐篷可省钱。露营区在公园草地或清真寺广场,几乎都靠近景点,配有厕所(很多都提供热水淋浴)、有休息亭、石桌椅、健身器材、小孩娱乐设施,周边有餐馆、超市、馕店还有菜市场。一到周末,有很多伊朗人全家野营。
#Q2G!Py/^*a0L;v*J rZ03)清真寺可提供房间,2美金甚至免费,但逢周末基本没什么希望,房间是空的,最好自带睡袋等。
uAe2Xqr"y6[0&EzTim1]E04)伊朗有些旅馆对外国人有限制,尤其是沿海和靠近边境的地方。各城市背包客宾馆就那么几家,需要提前预定。顶游网%i&{;E6@?!~
_~_Sv jA ~ Hz0伊朗特产和购物顶游网UI@F@5c
,Z~zf1x_ i0伊朗的特色商品很多,看个人洗好,可以选择漂亮的地毯,精美的铜盘,上好的藏红花,在伊朗任何一个城市的大巴扎,都是很好的购物地方。价格差别不是很大。伊朗因为信奉伊斯兰教,所以这里没有夜生活,更没有娱乐场所,人们最大的乐趣,就是晚上一家人,找一个舒适的地方,铺上毯子,坐在那里聊天喝茶吸水烟。
c6[$w hL0I(sGZ-mp C0提示:每克藏红花按品质售价为5至8元人民币,游客出境时最多可携带200克。 伊朗机场很小,也没什么免税店。
,C6F U:Z:HuVw0Nd d%u S:v;Yl0伊朗的交通
_!|St~N0顶游网9sQ } \gWd m S#g航空:大城市都有机场,德黑兰、设拉子、伊斯法罕和Kishland都有国际机场,但只有德黑兰和kishland提供落地签。中国的北京、上海、乌鲁木齐等地都有直飞伊朗的航班,需要提前准备健康报告。
ze~ G)D L&I+}0顶游网PC1`(q A!J水运:去伊朗北部的里海和南部的波斯湾需要乘船前往,其中波斯湾里的Kishland岛相当有名,但岛上吃住行都相当贵。里海和波斯湾不管淡季还是旺季人都比较多,而且不准外国人住廉价旅馆。顶游网qdrk%x7H
陆路:伊朗和中国一样,都采用右行行驶。不过伊朗人开车勇猛,车祸较多,所以如果在伊朗骑行步行都得小心。在德黑兰,穿马路是件非常恐怖的事。
Q cB OI0顶游网2s"m%da!l \f-]t,t%K^火车:伊朗铁路网覆盖城市不多,只几个大城市,但舒适便宜。火车是从中国进口,采用封闭空调包厢式,相当于国内软座包厢或软卧。伊朗火车票分两个等级,票价根据等级和快慢而不同。顶游网7izL({'j)A
顶游网-|6U$z.P[-ue:f
顶游网@YAXO/n.O6s
火车票预售得通过旅行社,不收手续费。火车站只卖当天票,估计有足够的预留票,即使在新年,在火车站也能买到当日票。买票时需出示护照,候车时警察会检查登记。火车站里卖票的也是旅行社,12:00-15:00午休时间停止卖票,晚上营业到18:00(有些可能延长到20:00)。买票时最好问清楚不同车次不同票价,否则会卖最贵的给你,如果单身女性,可以要求进女性包厢。
0R6yA"wB.sV0顶游网$U$y2c;e |省际长途汽车:车站都在城郊,离市中心很远。称为bus terminal 或bus park。基本有公共交通进市区。有很多长途车公司,竞争激烈,因此价格低廉,服务也不错。汽车站候车内设施齐全,有咨询处、充电口、餐厅、很多货厅、厕所、饮用水等,甚至还可以洗澡。
?U5S\-c'v0L.oD~k)?;j0短途公共交通(Mini bus):去城市周边县镇或村(通常在100公里内),都有单独的minibus汽车站,车型是没空调的Minibus。所以车站也可以叫做mini bus terminal或 mini bus stand。通常在长途车站附近,不过有些城市则有专门车站,还有的则根据不同方向或目的地有各自专用车站,离市中心都很远。 车费很便宜,1美金差不多可以走100公里, 沿路停站多,车速大概60KM/小时。
.Oq}Y'P~PnY0顶游网3~4P9zr _7C6T市内公共交通(Bus,metro, shuttle taxi)顶游网$vsQpMf%qX4u
[z0E*V(qo0当地人称公共汽车总站为“bus terminal”或“end station”。公共汽车站点称为 bus stop 或 bus stand。大城市有空调公共汽车,单一票价的无人售票车,后门为男女分隔线,下车时把车票交给司机。票价各城市不同,大概500R-1500R之间。汽车总站和大站都有售票厅,一次可多买些。
|h z%z[u0顶游网"u1sQhyA,|i地铁
4C7sp| _S m0顶游网S
z[*Bl'Q
只有德黑兰有地铁运营,单一票价。单程票1500R,双程票2750R,四程5000R,可以隔日使用。首尾车厢是女士专用,女士候车座位用黄色标记。
aqWx)It0tS3g.bG^0出租车:分专营和私人两种,专营车通常都漆成橙色,而私人则各式车型,很难分辨。最好预先问一下当地人了解车费,或找个当地人一起坐车,或先看别人付钱自己再付。顶游网\6@ZLz
顶游网o@uA(t特别提示顶游网2}d#q1r'~1a yL+t
'E7C Jq!f9k5n\;w6y01、伊朗不属于中东,在伊朗游玩千万不要说他们是阿拉伯人,他们会很激动的纠正你伊朗是波斯人,波斯是一个高贵的民族。顶游网5mE9a#@;e![lj+D
顶游网mL }aE[2、在伊朗只接受美金和欧元的现金兑换,不接受任何国外信用卡和支票。到了伊朗后尽快把手中的美金和欧元兑换成当地的钱,因为大部分商家不愿接受外币的支付。顶游网aE}df"}-uOJUv,a
顶游网P N*Y _D@3、去伊朗旅游前一定要学会波斯语数字的写法,因为大部分的货物标记,车票价格和日期都不会标注阿拉伯数字(也可随身携带一个对照表)。
%^/F{e5r0R0 顶游网 G(CE @+O+vteZ4、伊朗日历,游人从进入伊朗时,入境日期使用的已经是伊朗日历了,每年的3月21日是伊朗的新年,比如今年的3月21日就相当于伊朗的1390年1月1日。顶游网O*z~y0De,YT{ N
顶游网R7?'Nn;i-g8dV需要牢记的忌讳顶游网N^ {9wb r;eJV j4U`
#M.jVo']01、在伊朗男女之间不准许握手。
!o$L6\Rs4tF2g0K!D"x!F\?~+?O02、去伊朗人家做客,必须脱鞋进入。
\!pK Ckj"\ Kd0&o/I%qh^[03、携带毒品,酒精,色情类的东西是绝对禁止的。顶游网4\+eb$T/j!|t
顶游网+i#s5niWI4、女人在公共场合必须佩带头巾(十二岁以上的女性头巾遮盖全部头发和脖子)顶游网4k}Mf LL'D~7r
W#h%e H'O4T.o05、女性必须穿过臀部的上装,袖口最多露腕部;可以露脚趾;不能露脚踝以上。顶游网`Cuf(a6B h,D
顶游网,C/]"K R&GpmO6、不要对妇女拍照。顶游网 @G oN*w qKI
(本文来源:网易旅游 )伊朗馆:穆斯林之家
2010-12-10 15:12
伊朗馆
穆斯林之家
文/图 刘笑笑 嵇 敏 张 淼
和时常见诸报端的伊朗不同,世博会上的伊朗馆则显得古朴而低调,伊斯兰教的的建筑风格更是一览无遗。规矩的矩形外观搭配着象征大地色彩的“土”色,巨大的立柱相互连接,露出清真寺顶部模样的空间。远远望去,古朴之中渗出一种无形的肃穆。
阿丹子孙皆兄弟,兄弟犹如手足亲
“Excuse me,can you speak Chinese?”
“朋友,不要说英文!”
这是我和阿斯卡尔的第一句对话,旁边的游客听到之后不禁哈哈大笑,拿着纸笔的我也只好端着一脸尴尬的笑容立在这个可爱的穆斯林旁边。即使在伊朗馆一楼随处可见的穆斯林工作人员中,同许多游客亲切交流的阿斯科尔也依旧显眼。而对于如此独特的人物,又怎能不上前采访一番呢!
阿斯卡尔与小记者们
阿斯卡尔,男,来自伊朗,讲一口不算流利但是无碍交流的中文。略显富态的身体,裹着穆斯林常见的袍子,再配上一副憨态可掬的圆脸,让人看了便觉得欢喜,于是便也成了伊朗馆里被游客要求照相次数最多的工作人员之一。
“我来宣扬我们国家的文化,让别人了解我们伊朗,了解伊斯兰文化!”听上去略显官方的言语,但是那双庄重的双眸里看不出一丝做作。来世博会的伊朗馆已经十天,但是阿斯卡尔依然显得很精神,似乎每日的工作并不能磨灭他的激情,即便是不停被游客提出合影的要求。
“来伊朗馆参观的穆斯林多吗?”
“当然!”阿斯卡尔微微睁大了眼睛,甚至激动地抓住了我挎包的带子,“在中国的穆斯林可是有,有……”似乎是不能用中文准确地表达出数字,这个可爱的穆斯林直接拿走了我手上的纸笔,在本子上写了一个“7”,然后边念叨着边开始画“0”,“一个,两个,三个……七个。”
“七千万!”我笑着告诉他,他激动地拍了拍我的肩膀,“是的!”似乎对于拥有宗教信仰的人来说,在异国有这么多的“同胞”让他很自豪。
在同阿斯卡尔交谈之余,另一位似乎是中国人的穆斯林同阿斯卡尔攀谈起来,两人在短短地几分钟之内便熟络起来。而那位年轻的穆斯林似乎是有事需要找阿斯卡尔帮忙,只见阿斯卡尔在青年人的本子上不断地写着东西,嘴里念叨着“下次你就来这里找我……”。而青年人在离开时更是拍着阿斯卡尔的背说,记得来北京找我玩啊!
听着两人的谈话,不禁想起了在伊朗馆门口看见的那句话:阿丹子孙皆兄弟,兄弟犹如手足亲。造物之初本一体,一肢罹难染全身。这,应该就是穆斯林们和睦相处的心灵基石吧!
传统中的现代文明气息
其实在整个伊朗馆里,可以处处感受到同阿斯科尔相同的属于穆斯林的宗教气息。以传统艺术为主的伊朗馆尽管也设置了“现在”和“未来”的两大主题展厅,但是她的“传统”气息仍然轻而易举地散落在了每一个角落里,伊朗馆的一楼展厅就是如此,硕大的空间被一个圆形场地隔开,两边的空间里则展示着传统及现代的一些器物、图片,只是传统的气息显得更为浓郁而已。
看展品,你看到的是伊朗古老和独特的演奏乐器、模型和波斯王国的地图,他们经过了岁月多年的洗礼,沉淀出历史的光辉,又漂洋过海到了这片土地。而一群群的游客则在他们面前驻足,读着那些注释的铭牌和标识,看懂他们的从前。
看演出,你会看到那些穿着古朴的穆斯林在高高的舞台上用自己的语言唱着独特的歌谣,还会拿起不知名的“木棒”,高高地举在手中,绕着圈子边跳边唱。台下的游客不懂那些歌谣和舞蹈的含义,但仍会热情地鼓掌,那是另一种文化带来的新奇感。
不禁想起了伊朗馆门外的那个巨型浮雕,那是一幅巨大的古代亚洲地图,东亚的盛世大唐和中东的波斯帝国被鲜明的标示出来,一条条代表着路上及海上“丝绸之路”的红线、蓝线横在亚洲大陆和海洋之上。曾经被商机联系起来的两大古老帝国,千百年后,又相遇在了这里,一同向世界展示着自己的历史、现在和未来。
伊朗馆外的大型浮雕
当然,伊朗人并不想其古老的文明掩盖了他们现代的进步,因此也展示出了一些颇具现代技术的物事和一些记录其现代进步的图片,这些现代文明的气息就从那些传统气氛中微微透了出来。在一面有着多幅大型图片的墙上,一幅“141飞机制造厂”的图画就向游客展示了他们的当代飞行技术的发展。而在众多的现代产品中么,最吸引人的就是一架激光竖琴了。虽然这架竖琴没有琴弦,但在激光琴弦的作用下,能够演奏出动听的乐曲。伊朗的某些现代技术也由此可见一斑。
珍奇地毯引围观,精致手工受赞叹
闻名遐迩的波斯地毯展厅在伊朗馆的二楼,这也是整个伊朗馆最具特色的一个展区。其实在一楼便有一架供游客参观的手工织布机,但是成品的吸引力似乎远远大于其制作过程。
在去世博会之前,我们就从网上了解到二楼展区有一块价值700万的“古董地毯”,但是参展的伊朗商家们并不会将如此的稀世珍宝轻易示人,因此我们也就无缘得见了。整个伊朗馆的二楼都被精美的地毯、挂毯和饰画填满了,各个产品上还会标上“人工耗时”及价格。“半年”、“1年”、“三年”、“十万”、“二十万”……一个个令人咋舌的数字让那遍布全场的“严禁触摸”四个大字存在得毫无异议。
一位中国工作人员告诉我们,伊朗的波斯地毯不使用工业生产流水线,全部都是手工制作,耗时很长,也很考验制作者的耐心和技术。“一般的大地毯平均都在2至3年左右,小型的挂毯在半年至一年左右,毯子上的的图案越精美,耗时越长。”环顾四周,似乎任何一副挂毯上的图案都是一件无价的艺术品。最令人称赞的则是一匹秀在地毯上的矫健白马,全身都是几乎用白色丝线编织的它,只是偶尔在关节等特殊的部位被或浅或深的灰色稍稍加以修饰,便呈现出一副即将跃出毯面的姿态。不知如若这副地毯的“作者”能同当年泼墨即画的徐悲鸿一同竞技,谁会更胜一筹呢?
在展出和出售波斯地毯的同时,一些伊朗商家也会销售一些小装饰。在离二楼出口不远的地方,一位帅气的伊朗穆斯林青年的生意就十分红火。似乎是因为不谙中文的缘故,双方的沟通就总会出一些问题。一位中国老爷爷就在那指手画脚地表达着自己的意思,而青年人则是一会儿疑惑地耸耸肩,一会儿摆摆手,一副不解的模样。旁边的游客看着笑着,是在忍不住了就一起上去交流,但局面似乎更加混乱了,除了一如既往地笑声。似乎同其他民族的的交流总是一件其乐无穷的事情呢!
从二楼下来,出乎意料地没有直接出馆,而是又回到了离入口处不远的地方。不知是这桩规矩的建筑不好设计出入口,还是设计者故意让游客再次参观一遍,再从一楼另一边的出口离去。但既然如此,那就再次徜徉在穆斯林的气息中,让心灵得到一种升华吧!
منبع:
http://laojianzhijian.i.sohu.com/blog/view/164124995.htm
古兰经
(简释集粹)
苏莱曼•白志所 翻译
叶哈雅 • 萨纳拜尔 • 林 松校对
مترجم سلیمان بای جی سو
مصحح یحیی صنوبرلین
伊朗《古兰经》翻译中心主任霍贾特伊斯兰穆罕默德•纳格迪在接受《古兰经》通讯社的采访中在谈到展出最新中文《古兰经》翻译本时指出,2月5日将在德黑兰伊朗慈善与宗教基金管理组织内展出。
他说,在伊斯兰革命胜利之后,伊朗《古兰经》翻译中心已经成功地将《古兰经》翻译成六种语言,即:英语、法语、土耳其语、阿泽利语、西班牙语和汉语。
原定,在伊朗伊斯兰革命胜利曙光旬期间还展出翻译成乌尔杜语的《古兰经》。他说,由于《古兰经》之家组织对该版本《古兰经》翻译进行校订,因此此次展出被推迟进行。根据原定计划,在本次《古兰经》翻译展览会上展出由巴基斯坦逊尼派学者和什叶派学者翻译的《古兰经》合订本,但是该计划被推迟进行。
他说,乌尔杜语《古兰经》翻译本的翻译者分别是巴基斯坦逊尼派已故知名学者阿卜杜阿拉•穆杰迪,巴基斯坦什叶派知名学者阿亚图拉穆赫森•纳贾菲。
霍贾特伊斯兰纳格迪表示,《古兰经》中文最新翻译者是中国年轻知名宗教学者苏莱曼白志所先生。
需要说明的是,苏莱曼白志所先生曾就读于伊朗著名宗教学府拉扎维伊斯兰大学,并在德黑兰大学获得了伊斯兰哲学硕士学位。曾经在伊朗华语台从事翻译和编辑工作多年。他历经十年的辛勤劳作,终于完成了《古兰经》的翻译工作。由于中国大陆政府不允许出版,这本《古兰经》最新中译本最终在香港正式出版发行。
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد کدخدایی عزیزم برای تشکر و قدر دانی میخواهم همه بدانند که زحمتها می کشید بدون هیچ چشم داشت.
متن زیر از طرف جناب استاد کدخدایی ارسال شده و ایشان زحمت برگرداندن ابن سینا را به ایران بدون هیچ چشم داشت تشکر از کسی انجام داده اند لذا بنده حقیر اینجا قرار داده ام که همه بدانند که در اثر دارا بودن متخصصین متعهد چه برکاتی نصیب ما میشود
باز از استاد کد خدایی کمال تشکر را دارم
متن نامه ایشان:
با سلام خدمت همه دوستان عزیز.
حتی دنبال تایید صلاحیت نظر دهی و اصلاح در بَی که بودم که خدارا شکر بعد از یکسال نامه نگاری و ارائه نامه از دانشگاه موفق به اخذ آن شدم.
به هر حال پس از گذراندن این مراحل بالاخره دیروز نامه تایید اصلاحیه صفحه مربوط به ابن سینا را دریافت کردم و با توجه به اینکه در آستانه سال نو شمسی بود آنرا یک عیدی می دانم و این عیدی را با دوستان ایرانی ام در چین تقسیم می کنم. لینک مربوطه :
http://www.baike.com/wiki/%E4%BC%8A%E6%9C%AC%C2%B7%E8%A5%BF%E6%8B%BF
البته اصلاحات دیگر در موارد دیگر هم انجام شده که اینجا جای گفتن نیست.
در ضمن صفحه مربوط به ابن سینا هنوز نیاز به اصلاح دارد که در حال مذاکره می باشم。
لازم به ذکر است در این مسائل قدرت و مافیا بیشتر از واقعیت نقش دارد و ممکن است در آینده دوباره مورد تحریف قرار گیرد .
در مورد ابن سینا صفحات دیگری وجود دارد که اصلیت این دانشمند مورد تحریف قرار گرفته. از جمله در یکی از این صفحات وی دانشمند چینی الاصل معرفی شده.
امیدوارم که دوستان ایرانی که زبان چینی می دانند در این راه برای ایران قدم بردارند. فارغ از هر گونه گرایش سیاسی مذهبی و ..
کسانی که به ایرانی بودن و به خلیج فارس افتخار می کنند.
البته می دانم که دوستان ایرانی همه مشغول هستند . البته همه همینطور هستیم.
لازم میدانم از دوستانی که مرا در این راه یاری کردند تشکر کنم.
مانند آقایان دکتر احسان تقی زاده و دکتر امین بذر افشان.
برای همه دوستان آرزوی سلامتی و کامیابی در سال جدید را دارم
الهم عجل لولیک الفرج
کدخدایی
你们应当以坚忍和礼拜而求佑助。
它确是一件难事,但对谦恭的人却不难



















قسمتی از دیوار چین که به آن سر زدیم و امروز به شما معرفی می کنیم، در منطقۀ خود مختار مغولستان داخلی قرار دارد. راهنمای ما در راه از سادگی و مهمان نوازی مردم محلی قدردانی می کند و ما هم با او همراهی می کنیم.
مردم اینجا بسیار ساده و مهمان نواز هستند. اگر از روستاییان این اطراف راه را بپرسید یا آب بخواهید، آنها شما را راهنمایی می کنند و با آب گرم از شما پذیرایی می کنند. در چین پذیرایی با آب آشامیدنی گرم، اهمیت زیادی دارد و نشانۀ مهمان نوازی است.
بنا به یادداشت های تاریخی، نخستین پادشاه سلسلۀ چینگ که «چین شی
هوان» نام داشت، پس از به انجام رساندن وحدت کشور، به یکی از افسران
بلندپایه اش فرمان داد که در رأس 300 هزار نیروی نظامی، دیواری در شمال چین
برای جلوگیری از تجاوز اقلیت «شیون نو» بسازد. آن دیوار همین بخش از دیوار
چین است که بیش از 220 سال پیش در زمان سلسلۀ چینگ ساخته شده و تا امروز
پا بر جا باقی مانده است و نمادی از هوشمندی و دانش فنی مردم آن زمان به
شمار می رود.
برای ساختن این بخش دیوار چین، از تکه های بزرگ سنگ استفاده شد که پس از بیش از دو هزار سال و در زیر باد و باران و آفتاب، هنوز استوار در جای خود ایستاده است. تنها تفاوتی که این بخش دیوار با بخش های دیگر آن دارد، رنگ متمایل به خاکستری آن است. همۀ قطعات سنگ از محل انشاء دیوار استخراج و شکل داده شده تا در هزینه و زمان حمل و نقلشان صرفه جویی شود.
وقتی به بالای دیوار رسیدیم، یکی از دوستانمان از دیدن یک برج دیدبانی و آتشبانی چنان به وجد آمد که با هیجان فریاد زد: الان زیر پاهای ما یک برج دیدبانی و خبررسانی از سلسلۀ چینگ قرار دارد که 15 متر عرض و شش تا هفت متر ارتفاع دارد. در فلات مغولستان داخلی به جای حس تنهایی و متروک ماندگی، احساس شکوه و عظمت به آدم دست می دهد.
روی دیوار، نقش هایی از گوسفندانی با سر بسیار بزرگ دیده می شود و سر بعضی از آنها مستقیماً به دُنبه متصل است.
دولت مرکزی چین در سال 1996 میلادی این بخش از دیوار چین را در فهرست آثار فرهنگی تحت حفاظت اساسی قرار داد و هر سال برای گسترش صنعت گردشگری، جشنواره ای در اطراف آن برگزار می کند. امسال پنجمین جشنواره از این دست برگزار می شود. شما هم اگر فرصت سفر به چین را دارید، توصیه می کنیم دیدار از این جشنواره را در برنامه های خود بگنجانید.
مفضل میگوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد طفل پرسیدم که چرا بدون علت میخندد یا بدون درد میگرید؟
فرمودند: ای مفضل! هیچ طفلی نیست مگر اینکه امام را میبیند و با ایشان نجوا میکند. علت گریهاش غایب شدن امام از اوست و علت خندهاش رو آوردن امام به اوست. وقتی زبانش به سخن باز شد این باب بر او بسته میشود و بر قلبش مُهر فراموشی زده میشود.
(یعنی این ماجرا را از یاد می برد)(علل الشرایع ج2 ص584)
伊拉克是一个伊斯兰国家,全国有95%的人信奉伊斯兰教,其中什叶派穆斯林占54.5%,他们主要分布在伊拉克南部和巴格达西部地区。长期以来,人口占多数的什叶派穆斯林一直处于被统治的低层,被排除在国家政治生活之外。而只占穆斯林人口40.5%的逊尼派却长期处于统治地位。由于人口结构与权力分配的失衡,伊拉克逊尼派与什叶派长期不和。
根据1968年伊拉克颁布的临时宪法,伊斯兰教为伊拉克国教。但实际上伊历届政府都奉行政教分离的政策,禁止宗教干预政治和国务,对什叶派宗教院校、宗教出版物严加控制和检查,并迫害什叶派宗教人士,使什叶派穆斯林对伊当局的政策大为不满。
伊什叶派穆斯林很早就展开了争取政治权力的斗争。20世纪70年代,受伊朗伊斯兰革命的影响,一批什叶派穆斯林抵抗组织在伊拉克兴起,主张通过伊斯兰革命推翻复兴党的统治。
萨达姆利用掌控的军政大权,对要求自治与独立及从事反政府活动的什叶派进行残酷镇压。1974年和1977年,伊当局曾两次派军警袭击和驱赶参加反政府示威游行的什叶派穆斯林,数百人被捕,许多人被判刑或处决。此后,又有不少什叶派穆斯林宗教领袖被萨达姆政权杀害。1991年海湾战争后,伊南部地区什叶派穆斯林的大规模反政府活动也被伊政府镇压。
长期遭受压迫的什叶派穆斯林十分痛恨萨达姆政权。去年3月,美英联军打着“解放伊拉克”的旗号发动了伊拉克战争,什叶派穆斯林对萨达姆政权被推翻总的来说持欢迎态度。尽管自美国主导的联军占领伊拉克后,伊拉克社会治安十分紊乱,暴力袭击事件不断发生,但大多数反美武装暴力活动都集中在逊尼派占主流的地区。什叶派虽然在人口、组织性和民兵武装上均占有优势,但是这一派别的伊拉克民众一直保持克制。
由于战后重建工作迟缓,社会治安持续恶化以及失业率增加,伊拉克没有进入美国宣称的“一个民主、自由和富裕的新时代”。绝大多数的什叶派穆斯林开始对美英的占领表现出强烈不满,对美英主导的占领政策的反感越来越强烈。
今年3月31日,联军占领当局以煽动暴力倾向为由,关闭什叶派领导人萨德尔的一家报社,并逮捕萨德尔的一名高级助手。此举引起什叶派穆斯林极大的愤怒,导致4月4日什叶派穆斯林与驻伊联军发生暴力冲突,造成大量人员伤亡。目前这种冲突仍在继续。
![]() 2月13日,国家级5A级景区天津古文化街游客摩肩接踵。(刘东岳 摄)
2月13日,国家级5A级景区天津古文化街游客摩肩接踵,一位小朋友在家人肩头畅游古街。(刘东岳 摄) 中国网·滨海高新讯 春节期间,天津各大旅行社将接待来自欧美、日韩等国家、天津周边及国内各地旅游团队350余个。各地游客通过乘坐飞机、高铁等形式涌入津门,在津城观新景、赏民俗、品美食、购年货,尽享节日欢乐。同时据天津市旅游局统计,春节黄金周前4天全市共接待中外游客199.72万人次,创历史新高。
|
ز9 فوریه سال جاری ایام عید بهار سنتی چین آغاز می شود. عید بهار در واقع همانند عید نوروز ایران عید میلی فرخنده و پرنشاط است. به طور کلی از قدیم الایام سال در تقویم کشاورزی چینی با 12 نام حیوان یعنی گاو، ببر، مار ، موش ، خوک، میمون، خرگوش ، اسب، خروس ، گوسفند، سگ و اژدها مشخص شده است. اژدها در عهد قدیم توتم ( یعنی روح یا موجود حافظ قبیله ملت چین به شمار می رفت.
در روایات قدیمی چین اژدها همواره به موجودی صاحب نیرو و قدرت جسورا و لبیباک ترسیم شده است و از دیدگاه مردم چنین روحیه ای دقیقا سمبل ایده ال ملت چین است. مردم اژدها این حیوان افسانه ای را می پرستند و آرزومندند تا اژدها خجستگی و میمنت را برایشان به همراه بیاورد.
از تاریخ عید بهار تاکنون 4 هزار سال می گذرد. در بیش از دو هزار ویک صد سا قبل از میلاد مردم زمان شرکت یک دور ستاره مشتری ( یعنی ژوپیتر) را یک ( تسئو) داستند و این عید را نیز " تسئو" می نامیدند. اما نام این عید در یک هزار سال قبل از میلاد به "نیان" یعنی پرحاصل تغییر کرد.
به رسم و عادت عامیانه در چین ایام عید بهار از 23 دسامبر شروع می شود و تاعید فانوس در تاریخ 15 ماه آینده خاتمه می یابد که جمعا سه هفته طول می کشد. به منظور گرامیداشت ایام عید از شهرها گرفته تا دهات ، مردم فعالیتهای مختلفی را انجام می دهند و جشنهایی برپا می کنند. درروستاها کشاورزان به خانه تکانی و شستن البسه و لحاف وغیره می پردازند تا با پاکی و پاکیزگی به پیواز سال نو بروند. آنان همچنین خود را کیهای گوناگونی مانند مشکلات و آب نبات ، کیک، گوشت و سبزیجات برای پذیرایی از مهمانان تهیه می کنند. درشهرهای بزرگ مقدمات عید نیز از مدتها قبل ازعید شروع می گردد. سازمانها و ادارات فرهنگی و گروههای هنری برنامه های هنری خود را آماده می سازند و در پارکها برنامه های تفریحی و بازی های گروهی جدید و بیشماری برای مردم انجام می شود. موسسات تجاری نیز برای اقناع مشتریان خود کالاها و اجناس متنوع را از کشورها و حتی خارج از چین وارد می کنند.
عید بهار چین همانند عید نوروز ایران عید ملی فرخنده و پرشکوه و پر نشاط است. به طور کلی در نواحی مختلف چین رسوم و عاداب سنتی برای برگزاری این عید متفاوت است.
اما ضیافت شام با حضور کلیه اعضای خانواده د رشب آستانه عید چه در شمال چه در جنوب کشور لازم و ضروری است. در جنوب این غذا غالبا از بیش از 10 خواراک تشکیل می شود که در میان آنها ماهی و خوراکی تهیه شده از خمیر لوبیا باید دیده شود. زیرا این دو خوراک در تلفظ به چینی با " مرفعه بودن " تقریبا یکی است. در شمال این غذا را اغلب " جیا زه" یعنی گوشواره تشکیل می دهد. خانواده دراین شب در کنار یکدیگر به تهیه این خوراک سنتی مشغول می شوند. شایان یادآوری است که در میان خوراکهای سنتی عید بهار غذاهای شیرین از ارد برنج چسبیده به چینی " نیا گا" حتما باید موجود باید. چه آنکه این نشانگر ارتقای دائمی سطح زندگی ، گردهم آمدم و سعادتمندی اعضای خانواده است. در آستانه سال جدید به تقویم کشاورزی چین ، مردم با سرور و شادی با سال گذشته وداع نموده و به پیشواز سال جدید میروند. دربعضی مناطق مردم به آتش زدن ترقه و آتش بازی هم می پردازند. ازاول سال نو اعضای خانواده ملبس به لباسهای زیبا و نو به استقبال مهمانان و یا دیدار از خویشاوندان و دوستان می پردازند.
انان هنگام ملاقات جملات مبارکی چون " سال نومبارک" و " یا عید بهار مبارک باد "را می گویند و سپس به خوردن میوه و شکلات و چای مشغول می شوند و با هم گفت و گو می کنند. در ایام عید بهار برنامه های هنری و تفریحی جالب توجه و رنگارنگ است. دربعضی جاها اپراها و فیلمهای ویژه عید به معرض نمایش گذارده می شود و د ربعضی مناطق دیگر برنامه های هنری عامیانه نظیر رقص شیر، یان گو و رقص با چوب پا و غیره به این ترتیب محیطی مملو از وجد و شعف و شادی برهمه جا حکمفرما است.
البته بیشتر مردم ترجیح می دهند درخانه برنامه های تلویزیونی اختصاصی عید بهار را تماشا می کنند. گفتنی است که برحسب کردن تابلوهای خونویسی ونقاشی های ویژه عید بهار روی دیوار ، روشن کردن فانوس نیز از جمله برنامه های عید بهار است. درایام این عید جشن فانوس نیز جلوه ای خاص دارد.
فانوسهای رنگی درواقع از جمله هنرهای دستی و سنتی مردمی چین است. مردم با دست داشتن اشکال مختلف متنوع فانوسها که بر روی آن شکل حیوانات مناظر طبیعی و چهره های قهرمانان ترسیم شده است در یک جا جمع می شوند و شادی می کنند. البته پابه پای ارتقای سطح زندگی مردم ، آنان ضمن حفظ رسوم وعاداب سنتی ، برنامه های جدیدی به وجود آورده اند. برای نمونه جهاگردی و چین گردی به رسم نوین چینیها در ایام عید بهار بدل شده است.